یخ زدگی مسئولیت مدنی دولت و ماجرای یک پرونده
تجربه های یک وکیل
یخ زدگی مسئولیت مدنی دولت و ماجرای یک پرونده
علی صابری
با سپاس از حسین مشایخی همکارم در این پرونده و آرزوی بهبودی وی و طلب دعا برایش که اکنون در بستر بیماری است. با امید به اینکه هرچه زودتر دست به قلم شود و برایمان بنویسد .
1- ستون وکالت حرفه ای را که آغاز کردم هنوز اندکی به تخصصی شدن وکالت امیدوار بودم یاد گفته دکتر محمود کاظمی پس از نخستین دادنامه پرونده خونهای آلوده افتادم که به من سفارش کرد در کارت ویزیتم تخصص در مسئولیت مدنی ناشی از اعمال پزشکی را قید کنم و من چنین نکردم. بگذریم که خود او به هنگام نشستن در آن طرف میز و به عهده گرفتن مسئولیت حقوقی وزارت بهداشت به جای نقد دادنامه و ماهیت پرونده شخص مرا هدف گرفت. پیش تر همه نوشته های مربوطه را خوانده اید ( شرح یک دعوا، نتیجه یک دعوا، و نتیجه نهایی یک دعوا در این ستون و اینگونه ننویسیم در ستون وکالت حرفه ای تارنمای وکلای ملت 4) و نیز برخورد دکتر ابوالقاسمی رئیس پیشین سازمان انتقال خون در پرونده ای که من وکیل شاکی بودم علیه پزشک نمونه برداری و موضوع تا کمیسیون 11 نفره رفت چرا که وجدان دادرس فهمیده بود خطایی در میان است و زجری که فرزند موکلینم کشید تا مرد، شیمی درمانی شد در حالی که نیاز نبود. آری؛ دکتر ابوالقاسمی عزیز که امیدوارم مسئولیت اقدام و نظر خویش هم در این پرونده و هم پرونده خونهای آلوده را بپذیرد عضو کمیسیون پزشکی قانونی بود بجای نقد ماهوی و علمی موضوع شروع کرد به تاخت و تاز علیه من و بیرون جلسه نیز به مدیرعامل کانون هموفیلی گفته بود فلانی شده است شمشیر علیه پزشکان. رفتار دکتر عزیز به گونه ای بود که موکلم که تا آن هنگام می پنداشت وکیلی خبره و متخصص در امور پزشکی را برگزیده و چند تن از همکاران نیز سفارش کرده بودند به دلیل پرونده ی خونهای آلوده نزد من بیاید از گزینش خویش پشیمان شود و بپندارد که شاید بی راه هم نیندیشیده باشد دشمنی با من سرنوشت پرونده اش را رقم زده، آری ما باختیم اما این مادر فرزند از دست داده همچنان نمی داند بیماری فرزندش به راستی چه بود؟! و من به عنوان حقوقدان کمی شرمنده و بیشتر مسئول خود را در ایراد وارد شده به نظام قضایی شریک و سهیم می دانم و نگرانم روزی برسد نومید از تخصصی شدن وکالت به بی تفاوتی تن دهم اما از آن سو می پندارم شاید نگارش آموخته ها و اندوخته ها دری بگشاید و جوانترها با کارمایه ی بیشتر و آموزه های بهتر پای در این راه نهاده مسئولیت اجتماعی وکیل دادگستری ، نهاد وکالت و کانون وکلا را به دید همگان آورند .
2- بی گمان قیم موکل با کارهای من در فضای مجازی آشنا بوده است وگرنه محال می نمود از شهر قزوین این همه راه بسپرد و رفت و آمد بسیار کند تا من وکیلش شوم. او می گفت وکیل دیگری اختیار کرده بود که به جای طرح شکایت و دادخواست در پی تهیه فیلم مستند بوده، یاد این شبهه افتادم که برخی از وکلا در بعهده گرفتن وکالت زندانیان و دیگر آسیب دیدگان به شرطی وارد موضوع می شوند که جنجال مطبوعاتی به دنبال بیاید. صدالبته که در برخی پرونده ها با رویکرد اجتماعی حضور و دخالت افکار عمومی لازم است اما نباید جاها را باهم اشتباه گرفت گفتگو در این باره را بگذاریم برای نوشته های دیگر . مادر موکلم از پیگیری پرونده ناامید بود و میگفت اگر فشار عمه های طفل و اداره سرپرستی نباشد که به انگیزه های دیگر چنین می کنندامیدی به دستگاه قضایی ندارد و شاید حق داشت .
3- زحمت دادخواست را حسین مشایخی کشید. نخست در مجتمع شهید بهشتی و شعبه 25 و ایراد به برآورد خواسته و حضور من برای صحبت با رئیس مجتمع که با گارد بسته وی به حضور پذیرفته نشدم و گفتگو با معاونین ارجاع که همچنان هوده نداشت یادم آمد همکاری تعریف کرده بودپرونده مطالبه 170 میلیارد تومان وجه ضمانتنامه بانکی که مالی-پولی بودن آن روشن تر از خورشید است از سوی یک شرکت بطرفیت موسسه مالی و اعتباری پیشکش مجتمع شهید بهشتی شده و به شعبه 19 رفته با برآورد 51 میلیون ریال . با خود اندیشیدم این چه عدالتی است که در یک مجتمع پرونده مالی- پولی آنچنان می شود و پرونده ما اینچنین. یکی از دادرسان خوب آن مجتمع به من گفته بود راجع به پرونده های تو بویژه آنها که بطرفیت دولت هستند حساسیت وجود دارد و نُقل و نَقل جلسه دادرسان است بویژه پرونده من و 9 نفر از همکارانم به طرفیت قوه قضائیه برای بازپسگیری هزینه مازاد و اضافه دریافت تمبر تمدید پروانه، متاسفانه نه کانون وکلا حمایت و دخالت کرد و نه هیچ وکیل به ظاهر مستقل دیگری. بازهم وکالت حرفه ای و تخصصی و باز هم خاطرات ناکام.
4- برای موکلم که 11 سال دارد هم کارکردنم به عنوان یک معلول جذاب است و هم تلاش اجتماعی در پرونده خونهای آلوده چیزی که کمتر برای جامعه حقوقی جالب بوده بنابراین تصمیم گرفتم در این پرونده که بیشتر جنبه اجتماعی دارد گفتگوهای خود با قیم وی را در محیط مجازی نیز برای شما بیاورم کار وکیل جستجوی عدالت در کوچه و بازار است . روزی احمد قویدل مدیرعامل آن هنگام کانون هموفیلی در جدالی قلمی برا سرزنش من گفته بود که وکیل کاری نکرده جز لباس حقوقی پوشاندن به خواسته های ما (خبرگذاری مهر، 30 اردیبهشت 85) دو روز بعد سعید دهقان در ستون خود در روزنامه اعتماد ملی بدان پاسخ حقوقی داد اما من همیشه اندیشیده ام قویدل چه دفاع جانانه ای کرد از نهاد وکالت، اصلی ترین کار ما وکلا جستجوی منطق عرفی در زندگی روزمره شهروندی است پیدا کردن آن چه ایشان عادلانه می دانند تهی کردن آن از احساسات زودگذر و بخشیدن قالب حقوقی بدان در این راه نقد و نقل گفتگو با موکلین درخور توجه و اهمیت است. بازهم برخود فرض می دانم از روحیه اجتماعی همکارم حسین مشایخی و علاقه شخصی وی به همکاری در اینگونه پرونده ها یاد کنم. می دانیم که چنین پرونده هایی نفع مادی و مالی که ندارد هیچ دشمنی دستگاهها را نیز به دنبال دارد وطبعی بلند می خواهد و شورای همراه با منطق و پختگی و فراتر از احساسات آنی که در او بسیار یافت می شود پس رواست بهبودیش را به دعا بنشینیم و بازگشت قلمی و قدمی او به جامعه حقوق را آرزو کنیم و بدان امیدوار باشیم.
اینک شرح پرونده
کوه - سرما - حادثه٬حادثه٬حادثه و...
از اقدامات جستوجو و علت مرگ استاد دانشگاه در ارتفاعات توچال!
ماجراي اين مرگ تلخ از جمعه 20 بهمن ماه تا 23 بهمن ماه در ارتفاعات توچال كليد خورد و استاد دانشگاه باوجود ارسال پيامك و درخواست كمك پس از 3 روز به كام مرگ فرو رفت. پس از چاپ گزارش «پيامكهاي اضطراري استاد دانشگاه تا لحظه مرگ در برف توچال» كه ماجراي سرنوشت شوم استاد دانشگاهي را پس از گرفتاري 3 شبانهروزي در برف و سرما نشان ميداد، برادرش «جليل ابراهيمي» نسبت به امدادرساني اعتراض كرد.
چه اعتراضي داريد؟!
در گزارش انتشار يافته بخشي از مطالب جا به جا نقل شده بود و امدادرساني را برجسته كرده بوديد. در صورتيكه واقعيت نداشت و نيروهاي امدادي اگر تلاش بيشتري ميكردند برادرم حتماً زنده ميماند.
به هر حال كوه بيرحم است و اين اتفاق گاهي ميافتد؟
هر ساله حدود 50 تن از جوانان و ورزشكاران كوهنورد تنها در ارتفاعات توچال كشته ميشوند!! ... و مسئولان تنها سعي در كاهش آمار تلفات آن دارند بدون آنكه چارهاي مسئولانه و كارآمد براي رفع خطرات و حوادث ورزش كوهنوردي بينديشند و خدمتي ارزشمند به همميهنان ارائه دهند.
چه كمبودهايي؟
من واقعاً از اينكه جوانان اينگونه پرپر ميشوند متأسفم. آيا جان چنين جوانان پر انرژي و اغلب محقق، ارزش استفاده از تكنولوژيهاي از رده جهاني خارج شده حفاظتي و ايمني مانند رديابي دقيق موقعيت جغرافيايي تلفن همراه براي جلوگيري از چنين حوادثي را ندارد. به نظر شما هزينه استفاده از اين ابزار براي كشور در ورزشهاي خطرناك بيش از هزينههاي صرف شده براي تربيت چنين جواناني است؟ استفاده از رديابهاي جغرافيايي تلفن همراه، نبود هليكوپتر امداد و نجات فعال كمبودهايي دارد كه نبودشان برادرم را به كشتن داد. البته در روز دوم گم شدن برادرم دكتر رسول ابراهيمي باران، با استفاده از پيگيريهاي مداوم تنها هليكوپتر امداد موجود در تهران از جا برخاست و بنابه گفته شاهدان به علت باد و كولاك در ساعات پاياني آن روز در محل خود فرود آمده است. حال آنكه سرماي اين ارتفاعات در آن هنگام به سرعت از º 20 – تا º 40- رسيده است. اين سرماي طولاني براي كوهنورد خسته و بيخواب كه شب و روز قبل را با سرما و برف و كولاك جنگيده است و خود را بدون سرپناه نگه داشته، قابل تحمل نبوده و وي را تسليم خود كرده است.
با توجه به گفتههاي مسئول امداد، استاد ابراهيمي روز سوم نيز زنده بوده است؟
ناراحتي ما نيز به همين دليل است. امدادگراني كه به طور متوالي با كوهنورد در حال تماس بودهاند با توجه به امكانات تكنولوژيكي چطور نتوانستند محل و موقعيت وي را تشخيص داده و برادرم را نجات دهند؟! هليكوپتر امداد در روز سوم، پس از پيگيري مجدد ما ساعت 10 صبح براي يافتن برادرم از پايگاه خارج شده و در منطقه، پروازي سريع و بدون دقت انجام داده است و در محل فرود خود به منطقه بام تهران از رساندن گروههاي امداد داوطلب به قله توچال با توجه به خرابي تلهكابين، اجتناب كرده و مسئول مربوطه، امدادگران و جستجوگران محلی را از هلیکوپتر به بهانه سوخـتگیری خارج میکند. در حالی که همه میدانند که هر هلیکوپتر در هنگام پرواز حداقل به مدت 3 ساعت سوخت لازم را به همراه دارد.
از شرایط برادرتان در آن روز پربرف اطلاعی داشتید؟
دمای هوا در آن کوهستان در روز آفتابی 20 درجه زیر صفر بوده و در شب صاف بهº 40- درجه رسیده است.
روز چهارم پیکر برادرم توسط دوستان کوهنوردش نزدیکی محلی پیدا شد که مشخصات تقریبی آن در روز دوم به امدادگران اعلام شده بود.همان محلی که در تماس تلفنی روز دوم ساعت 27/8 اعلام کرده بود در منطقه شکرآب هستم و خانههای روستایی را در دره به فاصله 500 متری خود میبینم. اما با این حال جستوجوی محلهایی که احتمال حضور وی وجود داشت یعنی آهار، شکرآب و ایگل در مرحله بعد صورت گرفته است اما هر بار امدادگران از ارتفاعات توچال برای پیدا کردن وی شروع به جستوجو میکردند. اما با این حال از امدادگران داوطلب که تلاش زیادی برای پیدا کردن برادرم کردند تشکر میکنم.
گفتههای گروههای امدادی:
گروههای امدادی که همه تلاش خود را برای پیدا کردن استاد کرده بودند متأسفانه با جسد وی روبهرو شدند. آنان نیز از کمبود امکاناتی که در اختیارشان بود گله داشتند. یکی از آنها که نمیخواست نامش فاش شود به خبرنگار شوک گفت:
نیروهای داوطلب تلاش زیادی برای نجات دکتر باران انجام دادند اما ما در حد امکانات خودمان برای نجات وی تلاش کردیم و متأسفانه با وجود همه تلاشها باز هم موفق به نجات این استاد نشدیم.
وی در ادامه گفت: در انبارهای جمعیت هلالاحمر وسایل و تجهیزات مناسبی برای عملیات نجات وجود دارد اما متأسفانه این تجهیزات در اختیار ما قرار نمیگیرد و بیشتر متعلق به نیروهای رسمی است. این در حالی است که بیراه نیست اگر بگوییم نیروهای داوطلب در حد نیروهای امدادی و حتی گاهی در بعضی موارد بیشتر از آنها تلاش میکنند.
این نیروی داوطلب که در عملیات نجات دکتر باران حضور داشت در مورد این ماجرا گفت: از زمان مطلع شدن از حادثه در قالب چند گروه به سمت کوه حرکت کردیم. در روز نخست خود دکتر مسیر را اشتباه گفت در حالیکه آن روز هم ما و هم خودش انرژی بیشتری داشتیم. این جوان 23 ساله در ادامه گفت: روز دوم وقتی دکتر باران محل خود را اعلام کرد باز به گمان اینکه وی نتوانسته است مسیر خود را درست تشخیص دهد نیروها، خودشان به تشخیص خود به پیدا کردن وی پرداختند اما مشکل اینجا بود که راههای زمینی جوابگو نبود و یک فروند هلیکوپتری که حضور داشت از سوار کردن نیروهای امدادی سر باز زد و به بهانه نداشتن سوخت از جا بلند نشد و حتی برخورد بدی با ما داشت.
وی در ادامه گفت: بعضی از نیروها حتی لباس مناسب کوه هم بر تن نداشتند و در حالیکه پاهایشان دچار یخزدگی شده بود باز هم به جستوجو میپرداختند و بسیار تلاش میکردند تا گمشده را زنده پیدا کنند اما متأسفانه به نتیجهای که میخواستند، نرسیدند.
وی پیدا کردن مقصر را در این حادثه بیفایده خواند و گفت: کوه بیرحم است! و دکتر باران هم نخستین قربانی کوه نبوده است و آخرین آن نیز نیست و در واقع این یک حادثه بوده است اما از قسمت دوم این ماجرا یعنی تلاش گروههای امدادی نیز نمیتوان غافل شد. آنها همه تلاش خود را کردند و با وجودی که امکانات کمی در اختیار نیروها قرار داده بودند اما تلاش شبانهروی آنها بینتیجه ماند و ما تنها توانستیم جسد دکتر را پیدا کنیم.
منبع: روزنامهی ایران
+ نوشته شده توسط دکتر فرید عباسی دزفولی در دوشنبه 21 فروردین1391 و ساعت 19:50 |
کوه - سرما - حادثه٬حادثه٬حادثه و...(2)
کوه - سرما - حادثه٬حادثه٬حادثه و...
پایان تلخ سه شبانه روز استاد مدیریت پروژه دانشگاه در ارتفاعات توچال، پیامکهای اضطراری تا لحظه مرگ
این استاد دانشگاه ۳ شبانهروز در محاصره برف با مرگ در جدال بود تا جسد یخزدهاش را پیدا کردند
استاد دانشگاه مدیریت و کنترل پروژه دانشگاه پیام نور قزوین که در هوای مهآلود کوهستان پربرف توچال راه گم کرده بود، طی سه شبانهروز اسارت در میان صخرهها با ارسال پیامکهایی برای نجات خود تقاضای کمک میکرد ولی ۲۵ امدادگر که در جستوجوی این استاد کوهنورد بودند نمیتوانستند او را پیدا کنند تا اینکه پس از چهار شبانهروز جستوجو وقتی به محل مورد نظر رسیدند، با جسد یخزدهاش روبهرو شدند.
نخستین پیامک این استاد سه روز پیش از پیدا شدن جنازهاش روی تلفن همراه یکی از آشنایانش ظاهر شده بود. مضمون پیامک این بود:
-من در میان صخرهها گیر افتادهام، همهجا را مه غلیظی پوشانده است و نمیتوانم موقعیتم را تشخیص بدهم.
به گزارش خبرنگار شوک، ساعت یک بعدازظهر روز جمعه بود که در پی این پیام تلفنی، مرکز جمعیت هلال احمر شمیرانات در جریان گم شدن رسول ابراهیمی، استاد دانشگاه که به تنهایی به کوه صعود کرده بود، قرار گرفت و ۳ گروه عملیاتی از کوهنوردان امدادگر برای یافتن این کوهنورد گمشده و نجات او به منطقه کوهستانی توچال اعزام شدند. در آن روز کوهستان را مه غلیظی پوشانده بود و امکان پرواز جستوجو برای هلیکوپترها وجود نداشت.
افشار مسئول امداد و نجات کوهستان که مسئولیت عملیات جستوجو را داشت میگوید: از دوستان رسول ابراهیمی شنیده بودم که این استاد کوهنورد برخلاف همیشه که بدون موبایل به کوه میرفت. این بار تلفن همراهش را با خود برده بود که توانست با آن پیام اضطراری برای نجات خود بفرستد.
بلافاصله با استاد گمشده تماس گرفتیم و از او خواستیم موقعیت دقیق خود ر ا به ما بگوید تا امدادگران به سراغش بروند.
در جواب پیامکی با کلمات مقطع از او بر صفحه موبایل ظاهر شد و با انگشتان یخزدهاش پیام داد:
-همهجا را مه گرفته… نمیتوانم اطرافم را ببینم… نمیتوانم موقعیتم را تشخیص بدهم. سرمای شبانه… اینجا کشنده است. کمکم کنید…
این استاد کوهنورد همه منطقه کوهستانی را به خوبی میشناخت و در پیامک بعدی گفت که احتمالاً در حوالی چشمه نرگس (منطقهای در نزدیکی توچال) است که در ارتفاع ۳۵۰۰ متری قرار گرفته است.
در آن روز و بعدازظهر جمعه مه بسیار غلیظی فضای کوهستان را فرا گرفته بود و هر لحظه احتمال سقوط بهمن وجود داشت. در دومین روز پیامک نگرانکنندهای از کوهنورد گمشده رسید:
-منتظر کمک هستم. سرمای هوا کشنده است. انگشتانم یخزدهاند یارای پیامرسانی را ندارم. هرچه زودتر نجاتم بدهید.
در ادامه جستوجوها مأموران شرکت مخابرات هم به کمک گروه نجات آمدند و با پیگیری امواج تلفن همراه استاد گمشده، منطقه حضور او را در حوالی فراخلا تشخیص دادند. با آنکه دامنه فراخلا بهمنگیر است و هرآن احتمال سقوط بهمن در آن منطقه وجود دارد، امدادگران با وجود چنین خطراتی به جستوجو در این منطقه پرداختند که این جستوجو تا نیمههای شب هم ادامه یافت.
در دومین روز همه نگران حال کوهنورد گمشده بودند و با بیصبری انتظار رسیدن پیامک او را داشتند.
عملیات جستوجو ادامه یافت اما نشانهای از کوهنورد گمشده به دست نیامد.
رسول ابراهیمی در پیامی تلفنی که هنگام غروب ارسال کرده بود خبر داد پس از آنکه به طرف قله توچال رفته در راه برگشت تصمیم گرفته به علت سرمای شدید و تاریکی هوای مهآلود، خودش را به پناهگاه امیری برساند که در کوهستان گم شده است.
افراد تیم عملیاتی به ۳ گروه تقسیم شدند. یک گروه به سوی چشمه نرگس راه افتادند، گروه دوم به طرف پناهگاه امیری صعود کردند و گروه سوم هم به دره اوسون اعزام شدند تا در میان مه و برف سنگین کوهستان به جستوجو ادامه بدهند. کوهنورد گمشده در پیام دیگری عنوان کرد که احتمالاً در حوالی دره اوسون گمشده اما در پیام بعدی گفت که در دره
فراخ لا است و امدادگران این محلها را جستوجو کردند اما اثری از رسول ابراهیمی نیافتند.
پیامکی که انتظارش را داشتند هنگام ظهر دریافت شد.
-من از دور یک روستا میبینم… با این پیام امدادگران تشخیص دادند که او باید به پشت قله توچال رفته باشد. چون تنها در پشت توچال چند روستا وجود دارد که دامنههای آنها همه بهمنگیر است.
جستوجوهای بینتیجه تا شب ادامه یافت و به خاطر برودت کمسابقه هوا همه امدادگران نگرانش بودند که بدون یافتن پناهگاهی احتمال دارد در سرمای شبانه یخ بزند. باید حتماً به پناهگاهی میرفت. تلفنی با این استاد کوهنورد تماس گرفتند و به او آموزش دادند که چگونه یک خانه برفی بسازد تا بتواند سرمای چند درجه زیر صفر کوهستان را تحمل کند و آن شب را با سرمای بیسابقهاش به صبح برساند.
همان شب پیامکی که از استاد گمشده رسید تا اندازهای امدادگران را به زنده ماندن او امیدوار کرد.
پیامک این بود:
-حالم خوب است… در پشت یک تپه برفی پناه گرفتهام…
آن شب برای امداگران و دوستان و آشنایان و خانواده کوهنورد گمشده با نگرانی و اضطراب گذشت.
صبح سومین روز، پیام تلفنیاش رسید:
-برف زیاد است. فکر میکنم آدرسها را اشتباهی گفتهام اینجا هیچ چیز قابل تشخیص نیست. سرما کشنده شده…
دستهایش بر اثر یخزدگی یارای اینکه پیام دیگری بفرستد نداشتند.
پس از آن دیگر پیامی نرسید و هرچه تلفن کردند جوابی نیامد.
گویی زمان مرگ فرا رسیده بود.
در چهارمین روز (دیروز) و در ادامه این سکوت تلفنی، اعضای گروه نجات جلسهای اضطراری تشکیل دادند و با توجه به نشانههایی که از آخرین پیامهای دریافتی استنباط کرده بودند حدس زدند که کوهنورد گمشده باید در محدوده «یال ایگل» مانده باشد. مسیرهای مختلفی برای رسیدن به آن نقطه وجود داشت و در این محدوده نسبت به سایر گردنههای توچال، درهها و صخرههای برفگیر کمتری هست.
قطع پیامهای تلفنی از طرف کوهنورد گمشده همه را در وحشت و اضطراب فرو برده بود و هرچه تماس میگرفتند جوابی دریافت نمیکردند و به این موضوع دلگرم شده بودند که حتماً باتری موبایلش تمام شده و نمیتوان با او ارتباطی برقرار کرد.
سه گروه از نیروهای امداد به این منطقه صعود کردند، در حالی که ۴ شبانهروز از نخستین پیام اضطراری استاد گمشده در کوهستان میگذشت، دیروز در چهارمین روز جستوجو گروههای امداد از افراد محلی نیز کمک گرفتند و صعود را آغاز کردند. یکی از گروههای امداد از پایین یال ایگل به جستوجو پرداختند و عصر دیروز هنگامیکه به صعود ادامه دادند ناگهان با پیکر بیجان استاد دانشگاه که کاملاً یخ زده بود روبهرو شدند.
امدادگران میدانستند که در حالت یخزدگی یک فرد نباید او را مرده دانست، چون ممکن است هنوز اندامهای داخلیاش مشغول فعالیت باشد، با این تصور عملیات پزشکی برای بهکار انداختن قلب انجام شد، ولی متأسفانه نتیجهای حاصل نشد و سرانجام پیکر بیجان و یخزده رسول ابراهیمی که مدت سه شبانهروز با مرگ جنگیده بود به پایین دره منتقل شد.
مرد شرایط سخت
استاد طالبیان دوست و همراه دکتر رسول ابراهیمی در گفتوگویی با خبرنگار ما گفت: رسول کوهنورد تازهکاری نبود. او حدود ۲۰ سال بود که آخر هر هفته گاهی با دوستانش و گاهی انفرادی به کوه میرفت.
او اغلب موارد بدون تلفن همراه برای کوهپیمایی میرفت، اما چندی پیش به وی توصیه کردم بهخاطر شرایط جوی حتماً با خود تلفن همراه ببرد.
صبح روز جمعه با من تماس گرفت و گفت قصد دارد به شیرپلا برود. او ابتدا به سمت شیرپلا میرود و از آنجا به ایستگاه ۵ تلهکابین به راه میافتد و به قله میرسد، اما به دلیل توفان و مه غلیظ مسیر را گم میکند و برای نجات خود به مسیر صعبالعبوری کشانده میشود که فرار از آنجا برایش غیرممکن بود.
دوست دکتر رسول ابراهیمی در ادامه میگوید: وقتی او با تلفن به من اطلاع داد که مسیر را گم کرده است، بلافاصله با هلال احمر تماس گرفتم و نیروهای آنها به مکانهایی که رسول آدرس میداد، اعزام شدند، اما چون در مسیر برف و کولاک انسان گاهی دچار سراب میشود، دکتر رسول نیز با همین مشکل مواجه شده بود و مسیرها را اشتباهی میگفت.
او مدام به من پیامک میداد و از حالش باخبرم میکرد. آنقدر قوی بود که طی این سه روز یک بار هم پیش نیامد که از اوضاع شکایت کند و از خود نگرانی نشان بدهد.
مرتب میگفت: «حالم خوب است و مشکلی ندارم» یک پیام دیگر به این مظنون فرستاد: «شرایطم خوب است از اینجا تکان نمیخورم تا نیروهای امدادی برسند.»
وی در ادامه گفت: من از همان نخست با گروههای امدادی همراه بودم و سعی میکردم نیروهای محلی را هم برای کمک دعوت کنم. آنها خیلی به ما کمک کردند، اما کاش نتیجهای غیر از این در بر داشت.
طالبیان در ادامه گفت: دکتر رسول ابراهیمی استاد دانشگاه و عضو هیأتعلمی دانشگاه پیام نور ، مدرس درسهای مدیریت پروژه و کنترل پروژه و نیز رئیس گروه مؤلفان مهندسی صنایع دانشگاه پیام نور قزوین بود که در این حادثه جان خود را از دست داد.
منبع :سایت اریانا
مرگ تلخ یک کوهنورد در ارتفاعات توچال
مديرعامل جمعيت هلالاحمر شميرانات از تلاش 25 امدادگر براي نجات جان كوهنوردی ناپدید شده در ارتفاعات توچال خبرداد و گفت: متاسفانه شب گذشته پيكر يخزده اين كوهنورد در ارتفاعات «ايگل» يافت شد. فريبا شاهمحمدي با بيان اينكه ساعت 13 روز جمعه 21 بهمنماه امدادگران اين جمعيت در جريان گمشدن كوهنوردي در ارتفاعات توچال قرار گرفتند، گفت: 3 تيم عملياتي شامل 12 امدادگر كوهستان براي يافتن اين كوهنورد به منطقه اعزام شدند. وي با بيان اينكه اين كوهنورد كه «رسول» نام دارد با ارسال پيامك و تماسهاي منقطع به امدادگران مكان احتمالي خود را اعلام كرد، گفت: اين كوهنورد در تماسهاي پي در پي در روز جمعه اعلام كرد در نزديكي دره «اُسون» است و در تماس بعدي عنوان كرد در دره بهمنگير «فراخلا» قرار دارد كه با حضور امدادگران مشخص شد اين كوهنورد در اين 2 مکان قرار ندارد. مديرعامل جمعيت هلالاحمر شميرانات با بيان اينكه اين كوهنورد در تماسهاي بعدي از استقرار در مكانهايي همچون قله توچال و چشمه نرگس خبرداد، گفت: با تاريكي هوا و با توجه به وضع جوي نامناسب امدادگران در تماسي تلفني آموزش ساخت اتاق برفي و زندگي در شرايط سخت و سرما را به اين كوهنورد ناپدید شده آموزش دادند كه با روشنشدن هوا اين كوهنورد در پيامكي عنوان كرد حال عمومياش مساعد است. شاهمحمدي با بيان اينكه در نزديكيهاي ظهر روز شنبه اين كوهنورد عنوان كرد احتمال ميدهد همه آدرسهاي بيان شده را اشتباه عنوان كرده است، گفت: امدادگران با بررسي پاسخهاي اين كوهنورد دريافتند اين مرد هيچكدام از علائم شهر تهران حتي برج ميلاد را مشاهده نميكند. مديرعامل جمعيت هلالاحمرشهرستان شميرانات با بيان اينكه اين كوهنورد در آخرين پيامك خود عنوان كرد تنها خانههاي روستايي را مشاهده ميكند، گفت: با توجه به مه غليظي كه در روز شنبه بر ارتفاعات توچال حاكم بود احتمال خطاي ديد اين كوهنورد وجود داشت و امدادگران از ظهر روز جمعه تا شنبه دو بار دامنهجنوبي توچال را جستوجو كردند اما اثري از اين كوهنورد ديده نشد. وي با بيان اينكه از روز شنبه اطلاعي از اين كوهنورد در دست نبود، گفت: بر اساس آخرين تماسها با اين كوهنورد وي دچار سرمازدگي شده بود. مديرعامل جمعيت هلالاحمر شهرستان شميرانات با بيان اينكه 25 امدادگر به صورت شبانهروزي عمليات جستوجو را برعهده داشتند، گفت: در اين چند روز 3 مرتبه از بالگرد براي جستوجوي این منطقه استفاده شد. شاهمحمدي با بيان اينكه حتي بهمنهاي ريخته شده در اين مناطق نيز به صورت كامل توسط امدادگران مورد بررسي قرار گرفت، گفت: با اين حال هيچ اثري از كوهنورد ناپدید شده يافت نشد. مديرعامل جمعيت هلالاحمرشهرستان شميرانات با بيان اينكه امدادگران احتمال ميدادند اين مرد به سمت روستاي «ايگل» و منطقه «شكرآب» حركت كرده باشد، گفت: براين اساس 17 امدادگر به سمت پشت قله توچال حركت كرده و با انتخاب 3 مسير به جستوجوي اين كوهنورد گمشده پرداختند اما با وجود جستوجوي تخصصي نتوانستند اثري از اين كوهنورد بيابند. به گفته شاهمحمدي تلاش امدادگران كوهستان براي يافتن ردي از اين كوهنورد ادامه داشت تا اينكه سرانجام ساعت 21 شب گذشته جسد يخ زده اين كوهنورد در نزديكي روستاي «ايگل» پيدا شد كه در عملياتي 4 ساعته به دامنه كوه منتقل و تحويل پلیس داده شد.
پشت پرده دردناك مرگ استاد دانشگاه در ارتفاعات توچال شنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۱
مرگ غمانگيز استاد دانشگاه در ارتفاعات برفي توچال در حالي صورت گرفت كه ميشد وي را نجات داد. ادعاهاي يكي از امدادگران داوطلب و گلايههاي برادر اين استاد نشان ميدهد اگر اقدامات نجات با تجهيزات كافي صورت گرفته بود اين دكتر زنده ميماند. ماجراي اين مرگ تلخ از جمعه 20 بهمن ماه تا 23 بهمن ماه در ارتفاعات توچال كليد خورد و استاد دانشگاه باوجود ارسال پيامك و درخواست كمك پس از 3 روز به كام مرگ فرو رفت. پس از چاپ گزارش «پيامكهاي اضطراري استاد دانشگاه تا لحظه مرگ در برف توچال» كه ماجراي سرنوشت شوم استاد دانشگاهي را پس از گرفتاري 3 شبانهروزي در برف و سرما نشان ميداد، برادرش «جليل ابراهيمي» نسبت به امدادرساني اعتراض كرد.
چه اعتراضي داريد؟
در گزارش انتشار يافته بخشي از مطالب جا به جا نقل شده بود و امدادرساني را برجسته كرده بوديد. در صورتيكه واقعيت نداشت و نيروهاي امدادي اگر تلاش بيشتري ميكردند برادرم حتماً زنده ميماند.
به هر حال كوه بيرحم است و اين اتفاق گاهي ميافتد؟
هر ساله حدود 50 تن از جوانان و ورزشكاران كوهنورد تنها در ارتفاعات توچال كشته ميشوند و مسئولان تنها سعي در كاهش آمار تلفات آن دارند بدون آنكه چارهاي مسئولانه و كارآمد براي رفع خطرات و حوادث ورزش كوهنوردي بينديشند و خدمتي ارزشمند به همميهنان ارائه دهند.
چه كمبودهايي؟
من واقعاً از اينكه جوانان اينگونه پرپر ميشوند متأسفم. آيا جان چنين جوانان پر انرژي و اغلب محقق، ارزش استفاده از تكنولوژيهاي از رده جهاني خارج شده حفاظتي و ايمني مانند رديابي دقيق موقعيت جغرافيايي تلفن همراه براي جلوگيري از چنين حوادثي را ندارد. به نظر شما هزينه استفاده از اين ابزار براي كشور در ورزشهاي خطرناك بيش از هزينههاي صرف شده براي تربيت چنين جواناني است؟ استفاده از رديابهاي جغرافيايي تلفن همراه، نبود هليكوپتر امداد و نجات فعال كمبودهايي دارد كه نبودشان برادرم را به كشتن داد. البته در روز دوم گم شدن برادرم دكتر رسول ابراهيمي باران، با استفاده از پيگيريهاي مداوم تنها هليكوپتر امداد موجود در تهران از جا برخاست و بنابه گفته شاهدان به علت باد و كولاك در ساعات پاياني آن روز در محل خود فرود آمده است. حال آنكه سرماي اين ارتفاعات در آن هنگام به سرعت از º 20 – تا º 40- رسيده است. اين سرماي طولاني براي كوهنورد خسته و بيخواب كه شب و روز قبل را با سرما و برف و كولاك جنگيده است و خود را بدون سرپناه نگه داشته، قابل تحمل نبوده و وي را تسليم خود كرده است.
با توجه به گفتههاي مسئول امداد، استاد ابراهيمي روز سوم نيز زنده بوده است؟
ناراحتي ما نيز به همين دليل است. امدادگراني كه به طور متوالي با كوهنورد در حال تماس بودهاند با توجه به امكانات تكنولوژيكي چطور نتوانستند محل و موقعيت وي را تشخيص داده و برادرم را نجات دهند، هليكوپتر امداد در روز سوم، پس از پيگيري مجدد ما ساعت 10 صبح براي يافتن برادرم از پايگاه خارج شده و در منطقه، پروازي سريع و بدون دقت انجام داده است و در محل فرود خود به منطقه بام تهران از رساندن گروههاي امداد داوطلب به قله توچال با توجه به خرابي تلهكابين، اجتناب كرده و مسئول مربوطه، امدادگران و جستجوگران محلی را از هلیکوپتر به بهانه سوخـتگیری خارج میکند. در حالی که همه میدانند که هر هلیکوپتر در هنگام پرواز حداقل به مدت 3 ساعت سوخت لازم را به همراه دارد.
از شرایط برادرتان در آن روز پربرف اطلاعی داشتید؟
دمای هوا در آن کوهستان در روز آفتابی 20 درجه زیر صفر بوده و در شب صاف
بهº 40- درجه رسیده است.
روز چهارم پیکر برادرم توسط دوستان کوهنوردش نزدیکی محلی پیدا شد که مشخصات تقریبی آن در روز دوم به امدادگران اعلام شده بود.همان محلی که در تماس تلفنی روز دوم ساعت 27/8 اعلام کرده بود در منطقه شکرآب هستم و خانههای روستایی را در دره به فاصله 500 متری خود میبینم. اما با این حال جستوجوی محلهایی که احتمال حضور وی وجود داشت یعنی آهار، شکرآب و ایگل در مرحله بعد صورت گرفته است اما هر بار امدادگران از ارتفاعات توچال برای پیدا کردن وی شروع به جستوجو میکردند. اما با این حال از امدادگران داوطلب که تلاش زیادی برای پیدا کردن برادرم کردند تشکر میکنم.
گفتههای گروههای امدادی
گروههای امدادی که همه تلاش خود را برای پیدا کردن استاد باران کرده بودند متأسفانه با جسد وی روبهرو شدند. آنان نیز از کمبود امکاناتی که در اختیارشان بود گله داشتند. یکی از آنها که نمیخواست نامش فاش شود به خبرنگار شوک گفت: نیروهای داوطلب تلاش زیادی برای نجات دکتر باران انجام دادند اما ما در حد امکانات خودمان برای نجات وی تلاش کردیم و متأسفانه با وجود همه تلاشها باز هم موفق به نجات این استاد نشدیم. وی در ادامه گفت: در انبارهای جمعیت هلالاحمر وسایل و تجهیزات مناسبی برای عملیات نجات وجود دارد اما متأسفانه این تجهیزات در اختیار ما قرار نمیگیرد و بیشتر متعلق به نیروهای رسمی است. این در حالی است که بیراه نیست اگر بگوییم نیروهای داوطلب در حد نیروهای امدادی و حتی گاهی در بعضی موارد بیشتر از آنها تلاش میکنند. این نیروی داوطلب که در عملیات نجات دکتر باران حضور داشت در مورد این ماجرا گفت: از زمان مطلع شدن از حادثه در قالب چند گروه به سمت کوه حرکت کردیم. در روز نخست خود دکتر مسیر را اشتباه گفت در حالیکه آن روز هم ما و هم خودش انرژی بیشتری داشتیم. این جوان 23 ساله در ادامه گفت: روز دوم وقتی دکتر باران محل خود را اعلام کرد باز به گمان اینکه وی نتوانسته است مسیر خود را درست تشخیص دهد نیروها، خودشان به تشخیص خود به پیدا کردن وی پرداختند اما مشکل اینجا بود که راههای زمینی جوابگو نبود و یک فروند هلیکوپتری که حضور داشت از سوار کردن نیروهای امدادی سر باز زد و به بهانه نداشتن سوخت از جا بلند نشد و حتی برخورد بدی با ما داشت. وی در ادامه گفت: بعضی از نیروها حتی لباس مناسب کوه هم بر تن نداشتند و در حالیکه پاهایشان دچار یخزدگی شده بود باز هم به جستوجو میپرداختند و بسیار تلاش میکردند تا گمشده را زنده پیدا کنند اما متأسفانه به نتیجهای که میخواستند، نرسیدند. وی پیدا کردن مقصر را در این حادثه بیفایده خواند و گفت: کوه بیرحم است و دکتر باران هم نخستین قربانی کوه نبوده است و آخرین آن نیز نیست و در واقع این یک حادثه بوده است اما از قسمت دوم این ماجرا یعنی تلاش گروههای امدادی نیز نمیتوان غافل شد. آنها همه تلاش خود را کردند و با وجودی که امکانات کمی در اختیار نیروها قرار داده بودند اما تلاش شبانهروی آنها بینتیجه ماند و ما تنها توانستیم جسد دکتر را پیدا کنیم.
منبع: روزنامه ایران
خواهان: ع.الف فرزند ر. 10 ساله با قیمومت ن.م
خوانده: 1-ستاد جمعیت هلال احمر استان تهران به نشانی تهران- تقاطع خیابان طالقانی واستاد نجات الهی شمالی (ویلا) – جنب هتل هویزه
2- جمعیت هلال احمر شهرستان شمیرانات به نشانی تهران- شمیرانات- خیابان دکتر لواسانی (فرمانیه) –خیابان شهید آقائی- روبروی فروشگاه شهروند
3- شرکت مخابرات استان تهران به نشانی خیابان شریعتی- نرسیده به پل سیدخندان
وکیل: 1-علی صابری فرزند مصطفی 40 ساله
2- حسین مشایخی فرزند حشمت اله 30 ساله هردو به نشانی تهران- خیابان کارگرشمالی- ابتدای تقاطع شهیدگمنام- پلاک 34- طبقه 3-واحد 13
خواسته: جبران ضرروزیان مادی ومعنوی وارده به میزان روز جبران به شرح دادخواست مقوم به 51.000.000 ریال بعلاوه کلیه خسارات ناشی از دادرسی از جمله هزینه دادرسی ،حق الوکاله وکیل و ...
دلایل ومنضمات:1-تصویر گواهی شده گواهی انحصار وراثت 2- تصویر گواهی شده قیم نامه 3- کسب نظر کارشناس رسمی دادگستری ناظر به احراز تقصیر خواندگان، میزان آن و میزان خسارات وارده 4- استماع اظهارات آقای مرتضی طالبیان 09123066891 وآقای سید ولی میراسماعیلی 09122848812 به عنوان مطلعین از حادثه 5- وکالتنامه همراه با تمبر مالیاتی قانونی
شرح دادخواست
سرپرست محترم مجتمع قضایی شهیدبهشتی تهران
1- در شامگاه یکی از واپسین روزهای بهمن ماه 1390 ، نه در دوردست ها بلکه در ارتفاعات چسبیده به پایتخت توچال که گاه حتی از جنوبی ترین نقاط شهر نیز می توان آن را به نظاره نشست ؛ در شرایطی که هیچ گونه موقعیت هشداری از سوی هیئت کوهنوردی استان تهران اعلام نشده بود ، دکتر ر. الف- استاد مدیریت وکنترل پروژه دانشگاه پیام نور قزوین – با 20 سال تجربه کوهنوردی و کوه بلدی وهمراه داشتن تجهیزات کامل، پس از 3 شبانه روز دست وپنجه نرم کردن با اژدهای مرگ ودر حالیکه شاید هنوز امیدوار به کمک امدادرسانان بوده است تنها جسد یخ بسته اش یافت می شود.
2- گسترش شهرنشینی وپیشرفت علم وصنعت گرچه باعث افزایش حوادث شده اما توانایی انسان در پیشگیری ومواجهه ی صحیح با حوادث را نیز افزایش داده است.
واقعه پیش گفته در حالی رخ داده است که حسب داشته ها ویافته ها می شد آن را قبل از وقوع علاج کرد وسرنوشتی جز این را رقم زد .
3- در این رخ داد آنچه مربوط به حادثه دیده ( مرحوم الف.ب ) بوده است، آنکه ایشان به محض احساس خطر ناشی از مه آلودگی غلیظ، سرمای کشنده هوا وتشخیص ندادن موقعیت خود؛ بدون غرور بیجا، قهرمان بازی و انجام کارهای غیرمتعارف، بلافاصله از طریق پیامک درخواست کمک کرده است وتا حد امکان به این روش ادامه داده است واگر گاهی در اعلام موقعیت خود دچار اشتباه شده نیز طبیعی وقابل پیش بینی بوده است چراکه کسانی که در چنین موقعیتهایی گم می شوند معمولاً نمی دانند کجا هستند و هیپوترمیا (فرودمایی) در اولین گام ها قضاوت شخص حادثه دیده را مختل می کند.
دیگر آن که همین که مرحوم الف توانست 3 شبانه روز در آن شرایط نفس گیر وکشنده خود را زنده نگه دارد، خبر از مقاومت بدنی خوب واحیاناً مراعات اصول لازم در مصون ماندن از سرمازدگی در کوتاه مدت از سوی ایشان می دهد .
4- اما آنچه مربوط به امداد رسانان این حادثه بوده است هیچ گاه به درستی انجام نگرفته و از این رو سرانجام نیافته است.
1-4- اگر اقدامات نجات با تجهیزات کافی وبه نحو اصولی صورت گرفته بود مرحوم الف.ب هم از این مهلکه زنده خارج شده بود.
2-4- درحالی که در انبارهای جمعیت هلال احمر وسائل وتجهیزات مناسبی برای عملیات نجات وجود دارد اما متاسفانه این تجهیزات در اختیار نیروهای داوطلب کمک رسانی قرار داده نشده است، این در حالیست که اگر بگوییم در این حادثه نیروهای داوطلب در حد نیروهای امدادی (رسمی) وحتی گاهی بیشتر از آنها تلاش کرده اند پر بیراه نگفته ایم.
3-4- در حالیکه هر هلی کوپتر به هنگام پرواز حداقل برای 3 ساعت پرواز باید سوخت لازم را به همراه داشته باشد ، در روز سوم حادثه، هلی کوپتر امداد در منطقه پروازی سریع وعاری از دقت را انجام داده ودر حالیکه به علت خرابی تله کابین امکان دسترسی به ارتفاعات برای امدادگران وجستجوگران محلی فراهم نبوده است، به بهانه سوخت گیری ایشان را از هلی کوپتر خارج کرده است .
4-4- در گزارش حادثه اشاره نشده است که هلی کوپتر چه زمانی به گشت زنی پرداخته؟ از چه فاصله ای با زمین؟ دقیقاً در کدام منطقه جغرافیایی؟ با چه تجهیزات ونیروهایی؟ وبا چه سطح از آموزش؟ و...؟ که این خود دلیلی بر فقدان این موارد در عملیات امداد ونجات وکوتاهی نابخشودنی سازمان امدادرسان می باشد.
5-4- عدم استفاده از سگ های تربیت شده که در موارد این چنینی ضریب موفقیت عملیات جستجو را به نحو چشمگیری افزایش می داد وجزء بدیهی ترین ابزار شروع عملیات می باشد.
6-4- ردیابی نکردن دقیق موقعیت تلفن همراه مرحوم الف.ب علی رغم توسل به ماموران مخابرات که حاکی از عدم استفاده صحیح وموثر ایشان از تکنولوژیهای روز می باشد که از این جهت خوانده ردیف سوم را هم در این حادثه دارای مسئولیت مستقیم می دانیم .
7-4- بی برنامگی و ضعف در جستجو؛ که در غیراینصورت با توجه به تعداد امدادگران که حسب اعلام خانم فریبا شاه محمدی (مدیرعامل جمعیت هلال احمر شمیرانات) 25 نفر بوده اند، اگر مرحوم الف.ب در کوههای آلپ هم گم شده بودند یقیناً به صورت زنده پیدا می شدند . در این خصوص باید گفت امداد گران هلال احمر فقط در راستای کف دره حرکت کردند وبنابراین دیدی به اطراف نداشته اند وتاسف آنجاست که از جای پای بجا مانده از یک امدادگر ویک محلی در روز دوم تا محل پیدا شدن جسد مرحوم الف کمتر از 200 متر فاصله بوده است واین ناشی از آن است که به سمت خط الراس با دوربین جستجو نشده است والا به راحتی محلی که حادثه دیده در شب اول بیواک کرده بود دیده شده و وی نجات داده می شد.
5- از آنجا که از یک سو به موجب بندهای 1 و2 ماده 3 اساسنامه جمعیت هلال احمر ، ارائه خدمات امدادی در هنگام بروز حوادث وسوانح طبیعی وارائه کمک های اولیه در حوادث غیرمترقبه به وسیله امدادگران از وظایف این جمعیت شمارش شده است واز سوی دیگر به موجب ماده 5 همان اساسنامه، کلیه وزارتخانه ها، سازمان ها وشرکت ها وموسسات دولتی بالاخص هواپیمایی وکشتیرانی وشرکت سهامی راه آهن جمهوری اسلامی ایران موظف شده اند خصوصاً به هنگام بروز حوادث ویا در زمان جنگ در اجرای وظایف جمعیت همکاری وتشریک مساعی لازم را بنمایند
تردیدی باقی نمی ماند که اولاً مسئولیت امدادرسانی صحیح وموثر در حادثه پیش آمده با جمعیت هلال احمر بوده است که همانطور که در بند 4 این دادخواست شرح آن آمده قصورات بل تقصیرات عدیده ای مانع این نحو امدادرسانی ونجات مرحوم الف.ب شده است وثانیاً جمعیت هلال احمر در راستای انجام این وظیفه خود متمکن از یاری گیری از کلیه دستگاه های مذکور در ماده 5 اساسنامه خود بوده است که این امر نیز به درستی محقق نشده است .
لذا با تقدیم دادخواست حاضر وبا توجه به ادله منعکس در آن، مسئولیت از دست رفتن سرمایه ای از سرمایه های ارزشمند این مملکت را متوجه خواندگان محترم دانسته وبراین اساس صدور حکم به شرح خواسته را استدعا داریم.
باشد که سرنوشت محتوم این دادخواست ، صدور یگانه رای عادلانه ممکن باشد.
با سپاس بی حد
وکلای خواهان
علی صابری-حسین مشایخی
ابلاغ
شعبه 25 دادگاه عمومی حقوقی تهران
شماره پرونده: 9209980228500497
تاریخ تنظیم: 20/6/92
ابلاغ شوندگان: علی صابری و حسین مشایخی
مهلت رفع نقص: 10 روز از تاریخ ابلاغ
علت حضور:
اخطار شونده محترم
با توجه به اینکه دادخواست تقدیمی شما به جهات ذیل ناقص می باشد لذا مقرر می دارد ظرف 10 روز از تاریخ ابلاغ اخطاریه نسبت به رفع نقص آن اقدام نمایید.در غیر اینصورت برابر مقررات قانونی قرار رذ ذاذخواست شما صادر خواهد شد.
موارد نقص:
1-خواسته خواهان دارای ابهام بوده و معلوم نیست که منظور از مطالبه مادی و معنوی چیست لذا جهت رفع نقص و معلوم نمودن مبلغ صریح مبلغ خواسته اقدام نمائید.
30/6/1392
مدیرگرامی دفتر شعبه 25 دادگاههای حقوقی تهران
با سلام وسپاس
درباره پرونده 9209980228500497 موضوع دادخواست موکل ع.الف با قیمومیت مادرش خانم ن.م وبا وکالت علی صابری وحسین مشایخی به خواسته جبران خسارت مادی ومعنوی ناشی از تقصیر خواندگان که موجب مرگ پدر موکل ر.الف شده است پیرو اخطار دادگاه محترم مبنی بر رفع نقص ابلاغ شده به تاریخ 4 شنبه 27 شهریور 92 بدینوسیله ضمن حفظ حق حضور ومراجعه به دفتر دادگاه وتوضیح کتبی وشفاهی واینکه دیگر وکیل پرونده همکارم جناب آقای مشایخی نیز بی گمان مراجعه کرده وشفاهی وکتبی توضیح خواهند داد، به آگاهی می رسد :
1- چنانکه در دادخواست نوشتیم تقصیر خواندگان در اجرای وظایف قانونی موجب از بین رفتن ومرگ پدر موکل شده است واکنون موکل خواستار آن است که پس از روشن شدن تقصیر هر یک از خواندگان ومیزان آن بر حسب تقصیر ویا درجه تاثیر عمل ( هریک به تشخیص دادگاه) خواندگان به جبران خسارت محکوم شوند .
2- می دانیم که در مسئولیت مدنی خسارت مادی ومعنوی تقسیم می شود که هر دو مورد درخواست است خسارت معنوی به عقیده جمهور حقوقدانان اگر مهم تر از خسارت مادی نباشد اهمیت کمتری ندارد اما راهکار جبرانی آن همیشه پرداخت پول نیست مثلا شایدمحکومیت خواندگان به پوزش خواهی ودرج در روزنامه راهکار اجرایی دادگاه برای جبران این نوع خسارت باشد وبه فرض که دادگاه به این نتیجه برسد که پول پرداخت شود آن مقدار صرفاً جهت تشفّی خاطر بازمانده است وحالت نمادین دارد بنابراین در این بخش اصلاً ممکن است حکم به پرداخت پول نشود تا بخواهیم هنگام آغاز دادرسی از میزان آن سخن بگوییم .
3- در بخش خسارت وزیان مادی نیز موضوع مشمول بند 14 ماده 3 قانون وصول برخی از درآمدهای دولت ومصرف آن در موارد معین مصوب 28 /12/1373 مجلس شورای اسلامی است وعنوان خواسته نامعلوم بر آن صدق می کند اما از آنجا که نظام قضایی بویژه پس از انتقال امور مربوط به دادخواست به دفاتر خدمات الکترونیک حتما تقویم را الزامی می کند51.000.000 ریال را بعنوان تقویم خواسته نوشته مکلف به پرداخت هزینه دادرسی آن خواهیم بود اگر دفتر محترم ودادگاه شمول بند 14 ماده 3 پیش گفته را نپذیرد وگرنه که 100.000 ریال تمبر بسنده است. امیدوارم با این توضیحات موضوع روشن تر شده باشد. بدیهی است پس از معلوم شدن میزان خواسته به دست کارشناس مابقی هزینه دادرسی پرداخت خواهد شد .
با سپاس فراوان
یکی از وکلای خواهان
علی صابری
1/7/1392
رئیس گرامی شعبه 25 دادگاههای حقوقی تهران
با سلام واحترام
درباره پرونده 9209980228500497 چنانکه در نوشته پیشین هنگام پاسخ به اخطار رفع نقص صادر شده از سوی دفتر محترم دادگاه نوشتم؛ موضوع مطالبه خسارت ناشی از فوت است اینکه وارث که صغیر است مدعی است وخود را محق می داند خسارت ناشی از تقصیر دستگاههای امدادی را درخواست ودریافت کند. جالب تر آنکه با پیگیری برادران متوفی ( عموهای موکل ) که شاید امور حاشیه ای ودیگر اختلافات ایشان با قیم طفل خانم ن.م(مادر) در آن بی تاثیر نباشد، اداره سرپرستی شهرستان قزوین مرتب ومکرر از قیم می پرسد که چرا پیگیر مطالبه خسارت نشده، قیم موکل نیز پیش از این وکیلی را برگزیده بود که بجای دادخواست حقوقی در فکر راهکار کیفری بوده وکاری شبیه تهیه فیلم مستند وانجام عمل مطبوعاتی که شاید رفتن به بیراهه باشد در چنین وضعیتی ودرحالیکه معلوم نیست دادگاه گرامی با پندار اعلام حقانیت موکل از چه راهکاری برای جبران خسارت وی هوده برخواهد داشت ( چیزی شبیه دیه یا ارش ) ومعادل مفاهیمی که بکارگرفته خواهد شد روشن نیست، تعیین رقم دقیق خواسته ناممکن است بویژه در بخش خسارت معنوی که ممکن است راهکار دادگاه جبران غیرمادی باشد. به هر رو ظرفیت قانونی بند 14 ماده 3 قانون وصول این امکان را می دهد که چنین خواسته ای را از جهت رقم وبها نامعلوم تلقی کرده وطبق آن بند یکصدهزار ریال هزینه دادرسی بپردازیم واگر این خواسته مصداق بند 14 ماده 3 نیست کدام خواسته مصداق آن است؟ به هر ترتیب موکل صغیر است وتوان پرداخت هزینه دادرسی ندارد قیمش نیز کارمند معمولی است از پدر مال چندانی بجا نمانده حال که بند 14 ماده 3 نیز امکان بکارگیری این راهکار را می دهد شایسته ورواست که دادخواست را با توجه به تعیین نوع خواسته از جهت میزان نیز تکمیل بدانیم تا روند رسیدگی آغاز شود . یادآور می شوم مسئولیت این نوشته با شخص نگارنده است ودیگر وکیل پرونده با قلم توانای علمی وحقوقی خویش نسبت به اخطار دفتر پاسخ خواهد گفت .
با سپاس فراوان
یکی از وکلای خواهان
علی صابری
ابلاغ
شعبه 25 دادگاه عمومی حقوقی تهران
شماره پرونده: 9209980228500497
تاریخ تنظیم: 30/7/92
ابلاغ شوندگان: علی صابری و حسین مشایخی
مهلت رفع نقص: 10 روز از تاریخ ابلاغ
علت حضور:
اخطار شونده محترم
با توجه به اینکه دادخواست تقدیمی شما به جهات ذیل ناقص می باشد لذا مقرر می دارد ظرف 10 روز از تاریخ ابلاغ اخطاریه نسبت به رفع نقص آن اقدام نمایید.در غیر اینصورت برابر مقررات قانونی قرار رذ ذاذخواست شما صادر خواهد شد.
موارد نقص:
1-هزینه دادرسی پرداخت نشده است.
جهت پرداخت هزینه دادرسی به مبلغ 000/554/21 ریال در مرحله بدوی اقدام نمایید.
ابلاغ
شعبه 109 دادگاه عمومی حقوقی تهران
شماره پرونده: 9209980010800639
تاریخ تنظیم: 19/8/92
ابلاغ شوندگان: علی صابری و حسین مشایخی
تاریخ حضور:12/12/1392 دوشنبه ساعت 9:30
علت حضور:
در خصوص دعوی موکل شما به طرفیت شرکت مخابرات استان تهران و ستاد جمعیت هلال احمر استان تهران و جمعیت هلال احمر شهرستان شمیرانات در وقت مقرر فوق جهت رسیدگی در این دادگاه حاضر شوید.
دادنامه
پرونده کلاسه 9209980228500497 شعبه 25 دادگاه عمومی حقوقی تهران دادنامه شماره 9209970228500858
خواهان: آقای ع.الف با وکالت آقای حسین مشایخی و آقای علی صابری
خواندگان:1- شرکت مخابرات استان تهران 2-جمعیت هلال احمر شهرستان شمیرانات 3-ستاد جمعیت هلال احمر استان تهران
خواسته ها:1- مطالبه خسارت 2- مطالبه دادرسی
قرار
نظر به اینکه اخطار رفع نقص در تاریخ 8/7/92 به خواهان ابلاغ و مشارالیه در ظرف مدت قانونی مبادرت به تکمیل پرونده نکرده لذا به استناد ماده 54 قانون آیین دادرسی مدنی قرار رد دادخواست خواهان را صادر و اعلام می نماید این قرار پس از ابلاغ به خواهان ظرف ده روز قابل شکایت در همین دادگاه است.
مدیر دفتر شعبه 25 دادگاه عمومی حقوقی تهران
پیامک ن.م قیم ع.الف 12/12/92
با سلام و احترام
پسر من میتوانست عید را به پدرش جشن بگیرد ولی کوتاهی عده ای، از دست دادن زمان در آن لحظات حیاتی 21 بهمن تا 24 بهمن پدر را از پسرم گرفت، چشم امید پسرم بعد از خدا و ائمه به شماست تا با دفاع جانانه شما وکیل توانا نگذارید فرزندان دیگری بخاطر فرصت سوزی دیگران بی پدر شوند.
موفق باشید
ابلاغ
شعبه 109 دادگاه عمومی حقوقی تهران
شماره ابلاغنامه :9210100010810459
شماره پرونده:9209980010800639
تاریخ تنظیم:12/12/92
تاریخ حضور:13/2/93 شنبه ساعت :13:00 محل حضور: تهران-میدان تجریش –خیابان فناخسرو-پ 73-مجتمع قضایی عدالت
علت حضور:
در خصوص دعوی موکل شما بطرفیت شرکت مخابرات استان تهران و ستاد جمعیت هلال احمر تهران و جمعیت هلال احمر شهرستان شمیرانات در وقت مقرر فوق جهت رسیدگی در این دادگاه حاضر شوید.
تاریخ:25/1/93
شماره:6588286/35
ریاست محترم شعبه 109 دادگاه عمومی حقوقی تهران
با سلام
احتراماً در خصوص پرونده شماره بایگانی 920650 آن دادگاه مبنی بر دعوی بلاجهت خواهان و قیم منصوب وی علیه این شرکت و دیگر خواندگان به خواسته مطالبه خسارات که موعد دادرسی به تاریخ 13/2/92 شاعت 12 محول گردیده و در راستای درخواست رد ادعا بشرح آتی مدافعات در شکل و ماهیت موضوع ایفاد میگردد.
اولاً از جهت شکلی ظاهراً از طرق بی ربط وکلای محترم خواهان سعی در مرتبط نمودن فوت مرحوم ر.الف به سیستم تلفن سیار و موبایل در اختیار متوفی را نموده اند که قطع نظر از منصرف بودن علل منتهی به فوت متوفی اصولاً بهره برداری و تمشیت از سیستم تلفن همراه در اختیار شرکتهای خارج از مجموعه شرکت مخابرات استان تهران منجمله شرکتهای موسوم به همراه اول یا ایرانسل و ... می باشد و این شرکت هیچگونه مدیریت و نظارت و فعالیت و ارتباط مستقیم با سیستم تلفنهای همراه ندارد و با وصف متفاوت بودن شخصیت حقوقی این شرکت با سازمانهای ذیربط علی القاعده ادعا فاقد توجه به شرکت مخابرات استان تهران است.
ثانیاً ماهیتاً نیز چون دلیل و مستندی که مشعر بر دخالت مستقیم و یا غیرمستقیم این شرکت در روند و حوادث منجر به فوت متوفی باشد ابراز نشده است و کاملاً نحوه استفاده از تلفن همراه و سعی در استفاده از آن و عدم توفیق مرحوم در رساندن پیام خود به مراجع ذیصلاح قطعاً دلایلی غیر از موفق نبودن مرحوم در استفاده از تلفن همراه خود داشته و نتیجتاً در این بخش نیز حادثه حزن آور مورد بحث هرگز در محدوده وظایف مخابراتی قابل توجیه و تبیین نمی باشد و بواسطه مبری بودن شرکت متبوع تقاضای صدور حکم بر بطلان دعوی را دارد.
ضمناً آقای سید محمد راس الحسینی کارشناس حقوقی این دفتر به نمایندگی جهت شرکت در جلسه رسیدگی و ثبت لایحه فوق الذکر معرفی می گردد.
با توفیق الهی
رمضانعلی مطهری نژاد
مدیر کل دفتر حقوقی مخابرات استان تهران
تاریخ:13/2/1393
شماره:552/18/21/93
ریاست محترم شعبه 109 دادگاه عمومی حقوقی تهران-مجتمع قضایی عدالت
سلام علیکم
احتراماً، بدینوسیله آقایان علی بهمنی، شاهین فتحی و خانم سعیده عاصمی پور به عنوان نمایندگان جمعیت هلال احمر استان تهران به حضور معرفی می گردند، خواهشمند است دستور اقدام صادر فرمائید.
غلامرضا گنج آبادی
مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان تهران
تاریخ 13/2/93
شماره :567/18/21/93
ریاست محترم شعبه 109 دادگاه عمومی حقوقی تهران- مجتمع قضائی عدالت
سلام علیکم
احتراماً، بازگشت به ابلاغنامه شماره 9210100010810458 در خصوص دعوی آقای ع.الف به استحضار می رساند:
به استناد ماده 3 اساسنامه (بند1) جمعیت هلال احمر که ارایه خدمات امدادی در هنگام بروز حوادث و سوانح طبیعی اعم از (زلزله، سیل و غیره چه در داخل و خارج از کشور) و همچنین ارایه کمکهای اولیه در حوادث غیر مترقبه به دست تلاشگران امداد و نجات که جزء وظایف جکعیت هلال احمر می باشد می نماید و اما طبق ماده 3 (بند 1) اساسنامه جمعیت عنوان حوادث و سوانح طبیعی قید شده است و ه غیر طبیعی، علیهذا هلال احمر به منظور دفاع از ارزشهای انسانی بدون در نظر گرفتن هرگونه تبعیضی اقدام به کمک رسانی و تشکیل تیمهای امداد و نجات در کوهستان می کند و همچنین تیمها در پنج پایگاه مستقر هستند و چه بسا در ایام تعطیل بصورت شبانه روزی آماده عملیات امدادی می باشند و حال ایرادهای وارد بر دعوی مطروحه:
1- آیا مرحوم الف با اطلاع قبلی و یا در جریان گذاشتن جمعیت هلال احمر و یا امدادگران واقع در منطقه شمیرانات اقدام به کوهنوردی نموده و یا خودسرانه و حسب میل شخصی همانند هر فردی بصورت عادی به کوهنوردی رفته است و این حادثه ناگوار رخ داده و موجب مرگ مرگ ایشان شده؟
2- وکیلی که اقدام به دادن دادخواست کرده است از سمت و سوی چه افرادی وکالت داشته اند؟ چنانچه وکالت از طرف مرحوم بوده مطابق ( حقوق مدنی) وکالتنامه بعد از فوت باطل است مگر در قالب وصیت بصورت رسمی در دفاتر اسناد رسمی باشد.
3- چگونه آقای ع.الف که به رحمت الهی پیوسته می تواند در دادخواست خواهان باشد.
4- آدرس و مشخصاتی را که مرحوم می داند همگی بصورت اشتباه به امدادگران جمعیت هلال احمر گزارش می شوند که گزارش معاونت امداد و نجات از نحوه جستجوی امدادگران حکایت از قصور آنان در خصوص یافتن فرد مذکور نداشته و نهایت سعی و تلاش بالگردها در چندین مرحله از یک سو و از سوی دیگر تلاش امدادگران جمعیت هلال احمر با توجه به شرایط بد جوی و آدرس و پیامک های مرحوم که همگی بصورت اشتباه عنوان شده است و باعث سردرگمی نیروی امدادی و بالگردها را موجب شده است. جسد مرحوم در جایی یافت می شود که شامل هیچکدام از آدرسها و پیامکهای اشتباهی مرحوم نبوده است.
5- اگر در کنار مرحوم شاهدین و یا مطلعینی که در دادخواست قید شده است حضور داشته ان پس چرا خود این شاهدین ( آقای مرتضی طالبان و آقای سید میر اسماعیلی) جهت کمک و یا نجات جان مرحوم ع.الف اقدامی نکرده و یا حتی گزارشی را به امدادگران جمعیت هلال احمر واقع در منطقه شمیرانات را نداده اند؟
6- چرا در دادخواست عنوان نماینده حقوقی ذکر شده است و هیچ نامی از وراث مرحوم ذکر نشده است و فقط کپی وراثت را ضمیمه پرونده کرده اند؟
شهادت شهود نیز جای سوال دارد چرا که مستندات و ادله خود را ارائه نکرده اند و موضوع دارای ابهام می باشد و اهمال و کوتاهی و دادن آدرس اشتباه به امدادگران هلال احمر و ردیابی پلیس از طریق مخابرات همگی حاکی از آن است که اتهام وارده بر جمعیت هلال احمر و نیروهای امدادی و بالگردها مطرود است و قابل استماع نمی باشد لذا از ریاست محترم شعبه (109) دادگاه عدالت حکم شایسته را خواستاریم.
غلامرضا گنج آبادی
مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان تهران
ایمیل ن.م قیم ع.الف
بسمه تعالي
جناب آقای علی صابری
باسلام و احترام و تشکر از زحمات جنابعالي، فايلهاي ارسالي را خواندم. متاسفانه مثل هميشه به جاي اينکه اشکالي را که برما وارد می شود را پي گيري کنيم و درصدد رفع مشکل برآئيم مثل عادث هميشگي ما ايرانيها متوسل به توجيه شده اند. متاسفانه با خواندن نامه هلال احمر با خود گفتم اينان که در شرايط نرمال از درک يک دادخواست عاجز هستند و کاملا به جاده خاکي زده اند وبجاي بررسي موضوع بدنبال غلط املايي در متن دادخواست گشته اند و مرحوم و وارث و وکيل و … همه را قاطي کرده اند حال ديگر چه انتظاري در شرايط بحراني مي توان از اينها داشت.
بسيار طبيعي است که در آن ارتفاع و سرماي کشنده هر انساني دچار ضعف هوشياري بشود برفرض که ايشان آدرس را اشتباهي داده باشد که بسيار در آن شرايط امري طبيعي است اين وظيفه هلال احمر بوده است که با کمک مخابرات و يا هر ارگانی که می تواند در اين زمينه کمکی بکند رد ايشان را بگيرد يا از سگهاي زنده ياب استفاده کنند يا به مرحوم ياد بدهند که در آن شرايط چگونه حدود موقعيت خود را پيدا کند يا با وسيله اي زمانيکه هليکوپتر در حال گشت است کاري کند که شناسايي شود و و خيلي کارهاي ديگر که در اين مواقع بکار مي آيد. برفرض مرحوم باران در همان ساعات اوليه بيهوش مي شدند دراينصورت آيا بعلت بيهوشي ديگر هيچ وظيفه اي به عهده گروه امداد هلال احمر نبود.
در گزارشاتي که برايتان قبلا ارسال نموده ام عنوان شده است که لزوما همه آدرسها اشتباه نبوده و با توجه به مقاومت خوبی که ايشان در طی سه روز از خود نشان داده اند زمان برای پيدا کردن ايشان فراهم بوده که متاسفانه اين حادثه بيشتر بخاطر فرصت سوزی و عدم هماهنگي و بکار نبردن تمام ظرفيتهای لازم حاصل شده است تا آدرس اشتباهی.
لذا خواهشمندم با کسانيکه از ابتدا در جريان گمشدن مرحوم الف قرارگرفته اند و دقيقا از همان ساعات اوليه گم شدن مرحوم با ايشان در ارتباط بوده و درجريان کم و کيف اقدامات مخابرات و هلال احمر و غيره بوده اند ارتباط برقرارنموده و ماوقع را ازايشان جويا شويد که قطعا مي توانند کمک شاياني به شما و روند پرونده نمايند. قبلا شماره ها را خدمتتان داده بودم ولي مجددا در اينجا ذکر مي شود.
آقاي سيد ولی مير اسماعيلي ( دوست مرحوم که اصولا به اتفاق ايشان به کوه مي رفتند)به شماره همراه : 8812-284-0912
آقاي مرتضي طالبيان ( دوست مرحوم)به شماره همراه: 6891-306-0912
آقاي جليل ابراهيمي باران (برادر مرحوم) به شماره همراه: 5361-338-0912
ضمن تشکر از زحمات شما از طرف خودم و پسرم ، اميدوارم به حول و قوه الهی با موفقيت و پيروزی قدمی ديگر در جهت رفع يکی ديگر از مشکلاتی که متاسفانه در جامعه اسلاميمان شاهدش هستيم برداريد.
15/2/93
بسمه تعالی
20/2/93
رئیس محترم شعبه 109 دادگاه عمومی حقوقی تهران واقع در مجتمع قضایی عدالت
با سلام و احترام؛
عطف به پرونده با شماره بایگانی 920650 موضوع دعوای جبران ضرر و زیان مادی و معنوی وارده به موکل به میزان روز جبران به طرفیت 1- شرکت مخابرات استان تهران 2- ستاد جمعیت هلال احمر استان تهران و 3- جمعیت هلال احمر شهرستان شمیرانات ، با استمهال شفاهی در راستای پاسخ به لوایح خواندگان ردیف اول و دوم که در جلسه رسیدگی مورخ 3/اردیبهشت/93 ساعت 13 ارائه شد و نیز آنچه در جلسه یادشده گذشت مراتب آتی به استحضار می رسد:
در شکل:
1- معرفی نامه نماینده حقوقی خوانده ردیف اول ( شرکت مخابرات استان تهران) که ضمن لایحه دفاعیه ایشان می باشد به امضای مدیرکل دفتر حقوقی مخابرات استان تهران رسیده است و هیچ نوشته ی دیگری حاوی تفویض اختیار بالاترین مقام مخابرات استان تهران به مدیرکل حقوقی که حاکی از ذی سمت بودن نماینده حقوقی حاضر در جلسه از سوی ایشان باشد ارائه نشده است و بدین کیفیت سمت وی فاقد شرایط قانونی مندرج در ماده 32 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 بوده است.
2- در هیچ یک از معرفی نامه های نماینده های حقوقی خواندگان ردیف اول و دوم هیچ اشاره ای به اختیارات مندرج در ماده 35 قانون پیش گفته که نیاز به تصریح دارند نشده است . گرچه صدر این ماده لزوم درج اختیارات وکیل در وکالتنامه را متذکر شده است اما به قیاس اولویت یا لااقل مساوات ، معرفی نامه های نمایندگان حقوقی نیز باید از این الزام قانونی پیروی نمایند تا حدود و ثغور اختیارات ایشان هم که استثنائاً و با اجازه قانون در دادرسی حاضر می شوند مشخص باشد که متأسفانه در مورد هیچ یک از ایشان چنین نشده است.
3- در معرفی نامه ای که به امضای مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان تهران رسیده است سه نفر به عنوان نماینده حقوقی معرفی شده اند که حضرتعالی برای حضور در جلسه رسیدگی آنان را الزام به تعیین دونفر از سه نفر فرمودید.صرف نظر از آن که النهایه هر سه نفر اجازه دفاع یافتند، از نظر ما از آنجا که امکان پیش بینی شده برای نهادهای مذکور در ماده 32 قانون یاد شده استثنائی است باید به قدر متیقن آن که حضور تنها یک نماینده حقوقی است اکتفا می شد و نفر دوم تنها چنانچه وکیل دادگستری بودند امکان حضور در جلسه رسیدگی را پیدا می کردند.
4- از سوی خوانده ردیف سوم (جمعیت هلال احمر شهرستان شمیرانات ) شخصی که خود را هیمالیا نورد و حضور داشته در عملیات امداد و نجات مرحوم ر. الف معرفی نمودند بی آن که نماینده حقوقی این خوانده بوده و معرفی نامه ای ارائه نمایند در جلسه رسیدگی حضور یافتند و گفته های ایشان به عنوان مطلع استماع گردید. این امر ، آن هم در حالی که در اخطاریه وقت رسیدگی نیز به آن تصریح نشده بود می تواند برخلاف اصل تناظر و امکان تدارک مناسب دفاع اینجانبان باشد.
با وجود اشکالات عدیده ای که بیان شد از آنجا که ورود به ماهیت حقانیت موکل بیش از پیش به تاخیر نیفتد ( جلسه دادرسی یک نوبت به علت عدم تحویل اوراق دادخواست توسط خوانده ردیف اول - شرکت مخابرات استان تهران- تجدید شده بود) از طرح ایرادات شکلی معنونه پرهیز نمودیم، اما امعان نظر و ترتیب اثر نسبت به آنها را اکنون از رئیس محترم دادگاه خواستاریم؛ چه بعضی از ایرادات مذکور، خاصه آنچه در بند 2 در مورد عدم تصریح به اختیارات نمایندگان حقوقی در معرفی نامه ایشان گفتیم ، قابل چشم پوشی به نظر نمی رسد.
در ماهیت:
1- نماینده محترم خوانده ردیف اول-شرکت مخابرات استان تهران-در لایحه تقدیمی خویش بهره برداری از سیستم تلفن همراه را در اختیار شرکتهای خارج از مجموعه شرکت مخابرات استان تهران و از این رو با وصف متفاوت بودن شخصیت حقوقی این شرکت با سازمانهای ذیربط ادعا را فاقد توجه به این شرکت دانسته اند.
ما به عنوان وکلای دادگستری که مطالبه کننده حقوق موکل خویش بوده و چون او و قریب به اتفاق مردم از این تفاوت شخصیت حقوقی ناآگاهیم شرکت مخابرات استان تهران را به عنوان متولی اصلی امر خوانده خود قرار دادیم و موضوع را از دو حال خارج نمی دانیم؛ یا ارتباط و وابستگی شخصیت های حقوقی عنوان شده به گونه ای است که مسئولیت را همچنان متوجه همان شرکت مخابرات استان تهران می نماید یا غیر از این است که آن گاه بر اساس ماده 5 اساسنامه جمعیت هلال احمر که به موجب آن کلیه وزارتخانه ها، سازمان ها و شرکت ها و مؤسسات دولتی و ... موظف شده اند خصوصاً به هنگام بروز حوادث و یا در زمان جنگ در اجرای وظایف جمعیت همکاری و تشریک مساعی لازم را بنماید، سایر خواندگان (هلال احمر شمیرانات و استان تهران ) با تمکن استمداد از شرکت همراه اول، ایرانسل یا ... جهت پیگیری امواج تلفن همراه مرحوم ر. الف و عدم اقدام لازم و صحیح از این جهت نیز مسئول حادثه خواهند بود.
آنچه بدیهی است و در گزارش خبرنگار شوک مندرج در صفحات 3 و 4 و 7 پیوستهای این لایحه آمده و رنگی نیز شده است: " در ادامه جست و جوها مأموران شرکت مخابرات هم به کمک گروه نجات آمدند و با پیگیری امواج تلفن همراه استاد گمشده، منطقه حضور او را در حوالی فراخ لا تشخیص دادند."
2- و اما در خصوص لایحه ارائه شده توسط نمایندگان خوانده ردیف دوم ( جمعیت هلال احمر استان تهران) فقط می گوییم ای کاش ایشان تنها یک بار دادخواست را آن هم با دقت حداقلی مطالعه کرده و لااقل یک مرتبه اقدام به تقدیم دادخواست از طریق دفاتر خدمات الکترونیک قضائی نموده بودند تا مرتکب چنین اشتباهات فاحشی در لایحه تقدیمی خود نمی شدند، جالب آن که ایشان با اطلاع از برخی اشتباهات خود قبل از تقدیم لایحه، باز هم به کیفیت فعلی و بدون اصلاح آن را به رئیس محترم دادگاه ارائه نمودند.
1-2- دوباره و چندباره خدمت این نمایندگان حقوقی عزیز بیان می داریم که آن که طی حادثه ای رقت بار دار فانی را وداع گفت مرحوم ر. الف بوده اند که یگانه فرزند ایشان به نام ع. الف با قیمومت مادرش خانم ن.م به اینجانبان اعطاء وکالت کرده اند. اما چه می شود که این توکیل صحیح و ساده سبب ساز فریاد نمودن اغلاط فاحش حقوقی توسط نمایندگان حقوقی نهادی چون جمعیت هلال احمر استان تهران در قالب این عبارات : «وکالتنامه بعد از فوت باطل است مگر در قالب وصیت بصورت رسمی در دفاتر اسناد رسمی باشد» می شود، لا اعلم.
2-2- در خصوص بند 5 لایحه خوانده ردیف دوم یادآوری این نکته ضروری است که مطلع لازم نیست در صحنه ی مورد اطلاع حضور داشته باشد و لزوماً تحمل سمعی، بصری یا ... واقعه را نماید، چه در این صورت وصف شاهد را می گیرد و اثری دیگر بر گفته های او مترتب می شود. ما نیز با ایشان همداستانیم که اگر مطلعین تعرفه شده توسط اینجانبان در دادخواست تقدیمی ( آقایان مرتضی طالبیان و سید ولی میر اسماعیلی)، شاهد عینی آن حادثه شوم می بودند یا جان مرحوم را نجات می دادند یا خدای ناکرده همراه وی جان به جان آفرین تسلیم می کردند و همه این اشتباهات در لایحه خوانده محترم از ندانستن تفاوت شاهد و مطلع ونیز ناآگاهی از درج شهود و مطلعین در ردیف یکدیگر توسط دفاتر خدمات الکترونیک قضایی می باشد.
3-2- باز همان ناآگاهی سبب شده است تا همان عزیزان در بند 6 لایحه خود، آگاه از این اشتباه دفاتر خدمات الکترونیک قضایی که قیم را با عنوان نماینده حقوقی در دادخواست درج می کنند نباشد . اما این که نام ع. الف را به عنوان تنها وارث قربانی حادثه ندیده اند و یا تصویر گواهی حصر وراثت را برای ذی نفعی و ذی سمتی وارث ایشان کافی نمی دانند را نمی دانیم به کدام دسته از ناآگاهی های ایشان مرتبط بدانیم .
3- درباره بند 1 لایحه تقدیمی نمایندگان حقوقی خوانده ردیف 1 که کوهنوردی مرحوم ر. الف ( و نه ع. الف) را نیازمند اطلاع قبلی و در جریان گذاشتن جمعیت هلال احمر و امدادگران دانسته اند، آنقدر این گفته تخطئه گر عقل و منطق و عرف و تحدیدکننده آزادیهای مسلم فردی است که در مورد بهره مندی از آن و سایر مباحات این چنینی تنها می توانیم بگوییم اجازه بی اجازه؛ که در عین حال این امر هیچ گاه مانع حق امدادگیری در صورت بروز سانحه از جمعیت و امدادگران آن نمی باشد.
4- نمایندگان جمعیت هلال احمر استان تهران این نهاد را طبق اساسنامه خویش در حوادث و سوانح طبیعی مکلف و ممسئول به امدادرسانی می دانند و رخداد منجر به مرگ مرحوم ر. الف را علیرغم آن که مه غلیظ و برودت شدید هوا از مصادیق بارز و برجسته ی طغیان طبیعت و ناشی از آن می باشند، تنها از آن جهت که ایشان با کوهنوردی خود در معرض این پدیده طبیعی قرارگرفته اند غیرطبیعی و از این رو خارج از حیطه مسئولیت و امدادرسانی جمعیت هلال احمر دانسته اند؛ با پذیرش این استدلال عجیب باید گفت آتش سوزی غیرعمدی نیز حادثه طبیعی نیست چرا که افراد موجود در محل مورد احتراق می توانستند در جای دیگری باشند و یا برای حضور در محل آتش سوزی هیچ گونه هماهنگی با هلال احمر و امدادگرانش نداشته اند، یا هنگامی که پروردگار باران رحمتش را به قدری نازل کند که با سایر شرایط موجب بروز سیل شود این نیز مشمول عنوان حادثه طبیعی نیست چرا که تک تک سیل دیدگان می توانستد در شهریا روستای دیگری باشند تا سیل نبیند و قس علیهذا در مورد سایر حوادث و سوانح طبیعی و ناشی از طبیعت .
این همه در حالی است که حتی در بسیاری از سوانح غیرطبیعی نیز امدادگران هلال احمر جهت امداد رسانی حاضر می شوند . برای مثال بسیار در رسانه ها دیده ایم و شنیده ایم که در پی ریزش ساختمان نوساز که قطعاً ناشی از تقصیر سازنده آن بوده است امدادگران هلال احمر به امدادرسانی پرداخته اند.
پس جای آن دارد که از خود بپرسیم برای عدم پذیرش مسئولیت جبران خسارت سرمایه ای ارزشمند ( هرچند جبران خسارت هیچ گاه پوشش کامل برای فقدان مرحوم الف نخواهد بود) فرافکنی تا به کجا؟؟؟؟
5- اما در مورد قصورات و تقصیرات منتسب به خواندگان ، ضمن درخواست اعمال هرگونه تحقیق یا اقدامی که برای کشف حقیقت لازم باشد از دادگاه محترم ( در اجرای ماده 199 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی) از جمله استماع اظهارات مطلعین تعرفه شده که قطعاً دانسته های بسیاری از کوهنوردی و اتفاقات منجر به فوت مرحوم الف دارند، بازخوانی دادخواست و 20 برگ اوراق تصدیق نشده پیوست که حاوی گزارش و مصاحبه های اشخاص و خبر گزاریهای موثق در خصوص چند وچون حادثه می باشد و تطبیق صحت اولی با دومی مورد استدعاست.
با سپاس بی حد
وکلای خواهان
علی صابری و حسین مشایخی
پیامک ن.م مادر ع:
با سلام و احترام، پسرم عید میگفت اگر مثل تو فیلما رد بابام رو از طریق موبایلش میگرفتن یا اگه وقت رو تلف نمی کردن حالا منم بابا داشتم . میگه اگه آقای صابری برنده بشه اونا حواسشونو بیشتر جمع میکنن و میفهمن که جون آدما اگه برای اونا اهمیتی نداره ولی برای بچه هاشون خیلی ارزش داره، باید بفهمن که این اتفاق یه وقتی ممکنه برای خودشون بیفته .امید پسرم بعد از خدا و ائمه به شمست.
موفق باشید
ن.م
دادنامه:
پرونده کلاسه 9209980010800639 شعبه 109 دادگاه عمومی حقوقی تهران دادنامه شماره 9309970010800139
خواهان :آقای ع. الف با وکالت آقایان علی صابری و حسین مشایخی
و خانم ن.م
خواندگان:1-ستاد جمعیت هلال احمر استان تهران 2- جمعیت هلال احمر شهرستان شمیرانات 3- شرکت مخابرات استان تهران
خواسته ها:1- مطالبه خسارت دادرسی 2- مطالبه خسارت
رای دادگاه
در خصوص دعوی خواهان خانم ن.م به قیمومیت از قرزند صغیر خود آقای ع. الف با وکالت آقایان علی صابری و حسین مشایخی به طرفیت خواندگان 1- شرکت مخابرات استان تهران 2-ستاد جمعیت هلال احمر استان تهران 2- جمعیت هلال احمر شهرستان شمیرانات به خواسته مطالبه خسارت بدین شرح که اجمالا وکلای خواهان اظهار داشته اند که در بهمن ماه سال 1390 مرحوم دکتر ر. الف که قصد صعود به ارتفاعات توچال را داشته در اثر شرایط آب و هوایی بد موقعیت خود را تشخیص نداده و در نهایت علیرغم ارسال پیامک و استمداد کمک پس از سه شبانه روز فوت نموده و حال آنکه اگر خواندگان به وظایف خود به درستی عمل می نمودند چنین حادثه ای رخ نمی داد فلذا تقاضای صدور حکم به شرح خواسته را نموده اند . خواندگان ردیف اول و دوم با حضور در جلسه رسیدگی و ضمن رد دعوی خواهان قصور و کوتاهی را متوجه خو ندانسته اند و از سوی دیگر جمعیت هلال احمر اظهار داشته اساسا وظیفه ذاتی ئ تعریف شده ای در این خصوص در اساسنامه جمعیت هلال احمر وجود ندارد. دادگاه نظر به محتویات پرونده از جمله دلایل پیوست دادخواست خواهان همچنین مفاد لوایح تقدیمی از سوی خواندگان صرفنظر از اینکه آیا امداد و نجات کوهنوردانی که در وضعیت مرحوم ر. الف گرفتار شده اند از وظایف جمعیت هلال احمر می باشد یا خیر به دلیل آنکه اساسا خواهان دلیلی که مثبت قصور و کوتاهی خواندگان و توجه دعوی به آنان باشد ارائه ننموده و آنچه از محتویات پرونده استنتاج می گردد تلاش و کوشش تیم امداد با امکانات موجود در طی سه شبانه روز در راستای نجات مرحوم ر. الف صورن گرفته لکن متاسفانه منجر به نجات مرحوم نگردیده است، بنابراین دادگاه دعوی خواهان را وارد ندانسته و مستند به ماده 197 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی حکم بر بی حقی خواهان صادر و اعلام می نماید. رای صادره حضوری و ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ قابل اعتراض در محاکم تجدیدنظر استان تهران می باشد.
راستان نیا
رئیس شعبه 109 دادگاه عمومی حقوقی تهران
سرپرست گرامی دادگاههای تجدیدنظر استان تهران
با سلام و احترام
درباره پرونده کلاسه 9209980010800639 موضوع دادخواست موکل ع. الف بطرفیت خواندگان بخواسته جبران زیان مادی و معنوی ناشی از از دست دادن پدرش به دلیل قصور و تقصیر ایشان مطروحه در شعبه 109 دادگاههای عمومی حقوقی تهران که منجر به دادنامه شماره 9309970010800139 مورخ 20/2/93 دال بر حکم به رد دعوی موکل شده و این دادنامه در تاریخ 3 خرداد 93 به اینجانبان وکلای خواهان نخستین و تجدیدنظرخواهان کنونی ابلاغ شده در مهلت مقرر قانونی و با ابطال تمبر مالیاتی مرحله تجدیدنظر بر اساس برآورد خواسته مردود در مرحله نخستین مراتب اعتراض و تجدیدنظرخواهی را اعلام و به شرح آینده رسیدگی دوباره و گسیختن دادنامه را خواستاریم .
1- پیش از هر چیز تذکار دو مطلب که رعایت صوابشان در حد خود تضمین گر رعایت اصول و اخلاق حرفه ای قضاوت می باشد لازم به نظر می رسد. مرورشان از ما و قضاوت با وجدان های بیدار قضایی.
اول آن که رئیس محترم شعبه 109 که رسیدگی به پرونده به ایشان محول شده بود هنگام برگزاری جلسه رسیدگی و آن گاه که نمایندگان حقوقی خواندگان جهت ثبت معرفی نامه های خود شعبه را به قصد دفتر آن ترک کردند، فرمودند دادخواست شما در شعبه من رد خواهد شد و در کوتاه زمان ممکن توضیح دادند که اینگونه دادخواست ها را چه کسی رأی داده که من رأی دهم و سرنوشت همیشگی شان چنین بوده و هست و لابد از منظر ایشان خواهد بود . گویی از نظرگاه ایشان که به نوبه ی خود می توانند پاسدار حق و ذی حق باشند عدالت از ازل تا ابد در تنگنای حصاری خواهد بود به نام نپذیرفتن مسئولیت مدنی نهادهای عمومی ، چنین است که در رأی خویش به جان حق گزاری به دلداری و همدردی با موکل ما پرداخته اند، باشد که جبران گر کلیه ی زیانهای مادی و معنوی و ... او باشد.
دیگر آن که برای تدارک پاسخ مکتوب نماینده خواندگان ضمن تهیه روگرفت از لوایح ایشان، در پایان جلسه رسیدگی استمهال شفاهی و قانونی یک هفته ای از رئیس دادگاه نمودیم که با موافقت ایشان همراه شد اما عجب واسف آن که در واپسین روز این فرصت یعنی بیستم اردیبهشت ماه ( جلسه رسیدگی به تاریخ سیزدهم اردیبهشت برگزار شده بود ) که لایحه ای مفصل با منضماتی روشنگر برای فراهم نمودن امکان تصمیم گیری عادلانه ارائه نمودیم از صدور رأی به بی حقی خواهان در همان روز آگاه شدیم و بیشتر پی به عزم راسخ قاضی محترم به تحقق آنچه در شروع برگزاری جلسه رسیدگی بیان داشتند بردیم.(شاید گمان رود طرح این مباحث ادعایی بیش نیست اما بر آن شاهدی آسمانی داریم که پلک نمی زند )
2- درباره جلسه رسیدگی 13 اردیبهشت 93 ایرادات شکلی بر حضور و چینش نمایندگان خواندگان وارد بود و این ایرادات در لایحه ثبت شده به تاریخ 20 /2/93 مفصلاً مطرح شد بر این اساس دفاع خواندگان در ماهیت به دلیل ایراد شکلی در خور شنیدن نبود متاسفانه به ظاهر نه تنها به این ایرادات توجهی نشده بلکه دادگاه نخستین به استناد و اتکاء دفاع بدون دلیل و صرفاً در حد ادعای یکی از خواندگان دعوی را مردود شناخته است .
3- دادگاه در راه اثبات نظر خویش خود را بی نیاز از ارائه دلیل می داند و می نویسد مورد از موارد وظایف سازمانی هلال احمر نیست. جدا از نادرست بودن این ادعا دست کم از نظر شکلی می بایست مستند برشمردن تکالیف و وظایف سازمان ذکر و با اتکاء به ماده و موادی که وظایف این سازمان را بیان کرده اعلام می شد مورد و حادثه موضوع دعوی از شمول آنها خارج است که البته چنین نیست متاسفانه دادگاه برخلاف تکلیف مندرج در ماده 3 قانون آئین دادرسی مدنی با کلی گویی از تصمیم در مورد خاص و جزئی گریخته است و معلوم نیست چگونه به این نتیجه رسیده که مورد مشمول تکالیف سازمان خوانده نیست .
4- پرسش اینجاست اگر مورد مشمول وظایف سازمان هلال احمر نیست چگونه این سازمان مدعی است تمام تلاش خود را در راه نجات شادروان الف انجام داده؛ نکند این سازمان مدعی انجام عمل از روی احسان است اگر چنین است آیا هلال احمر نسبت به همه گمشدگان در کوه احسان می کند ؟ اگر چنین است به چه مجوزی و کدام مستند قانونی و اگر چنین نیست این موضوع و مورث موکل چه خصوصیتی داشته که خوانده را وادار کرده اقداماتی را صورت دهد. جز این نیست که سازمان هلال احمر استان و اداره هلال احمر شمیران وظیفه و تکلیف قانونی خود می دانسته و برخود فرض می دیده اند که در خصوص مورداقدامات نجات و امداد را صورت دهند و آغاز به فعالیت نیز کرده اند اما آنچه مورد بحث است قصور و تقصیر ایشان در انجام تکالیف و وظایف قانونی و عرفی خویش است چیزی که می بایست یا به کارشناسی ارجاع می شد یا با شنیدن اظهارات مطلعین و کسانی که در جریان لحظه به لحظه حادثه بوده اند بدان دست یافت و به سادگی و آسانی از آن درنگذشت .
5- در لایحه 20/2/93 در ماهیت به تفصیل توضیح دادیم که این مورد جزء تکالیف سازمانی خواندگان است و برای اثبات ادعای خویش افزون بر مراحل قانونی و آوردن موادی از اساسنامه تاسیس سازمان هلال احمر که در دادخواست نیز ذکر کرده بودیم امور موضوعی را نیز شاهد مثال آوردیم نیز به اظهار و اطلاع کسانی که در آن سه روز با شادروان در ارتباط بوده اند استناد کرده شنیدن اظهارات ایشان را خواستار شدیم دریغ که دادگاه در جلسه دادرسی اظهار نماینده سوم خوانده را خلاف قانون شنید اما به درخواست ما توجهی نکرد نیز مباحث مطرح شده در تارنماها و سایت ها را پیرامون این حادثه آوردیم گفته های افراد بی طرفی که در امداد و نجات بی طرفانه دخالت می کنند و کمک و اظهاراتشان دست کم به عنوان قرینه دال بر تقصیر خواندگان است . به عنوان نمونه و فشرده آن اظهارات توجه دادگاه عالی را به کم کاری هلکوپتر پروازی جلب کرده و متذکر می شویم در آن ایام خاص شاید هلکوپترهای سازمان خواندگان به امور دیگری مشغول بوده اند که از وظایف قانونی خویش سر باز زدند.
6- درباره این حادثه و شبهه طبیعی یا عدم طبیعی تلقی شدن آن و تلاش خوانده برای آنکه با ارادی جلوه دادن کوهپیمایی آن را از وظایف امدادی و نجاتی خویش خارج کند باید گفت تفکیک ارادی و غیرارادی بودن عمل و تاثیر دادن آن در وظیفه و تکلیف خوانده خنده آور است .هیچ مستند قانونی در این رابطه وجود ندارد به فرض اگر در منزلی آتش سوزی عمدی رخ دهد یا در برخورد دو اتومبیل یکی عمد یا تقصیر سنگینی داشته باشد سازمان هلال احمر از اعزام نیرو برای امداد خودداری می کندیا اگر نیرو فرستاد سرسری و با اهمال انجام وظیفه کرده و بعد ادعا می کنند که حادثه ارادی بوده و از مسئولیت و قصور و تقصیر احتمالی خویش بری هستند؟این چگونه استدلالی است و با کدام منطق قابل توجیه است؟ درپایان ضمن جلب توجه دادگاه محترم به لایحه 20/2/93 رسیدگی و گسیختن دادنامه را خواستاریم.
با سپاس فراوان
وکلای تجدیدنظرخواه
علی صابری و حسین مشایخی
تجربه های یک وکیل
یخ زدگی مسئولیت مدنی دولت و ماجرای یک پرونده –علی صابری
با سپاس از حسین مشایخی همکارم در این پرونده و آرزوی بهبودی وی و طلب دعا برایش که اکنون در بستر بیماری است. با امید به اینکه هرچه زودتر دست به قلم شود و برایمان بنویسد .
1- ستون وکالت حرفه ای را که آغاز کردم هنوز اندکی به تخصصی شدن وکالت امیدوار بودم یاد گفته دکتر محمود کاظمی پس از نخستین دادنامه پرونده خونهای آلوده افتادم که به من سفارش کرد در کارت ویزیتم تخصص در مسئولیت مدنی ناشی از اعمال پزشکی را قید کنم و من چنین نکردم. بگذریم که خود او به هنگام نشستن در آن طرف میز و به عهده گرفتن مسئولیت حقوقی وزارت بهداشت به جای نقد دادنامه و ماهیت پرونده شخص مرا هدف گرفت. پیش تر همه نوشته های مربوطه را خوانده اید ( شرح یک دعوا، نتیجه یک دعوا، و نتیجه نهایی یک دعوا در این ستون و اینگونه ننویسیم در ستون وکالت حرفه ای تارنمای وکلای ملت 4) و نیز برخورد دکتر ابوالقاسمی رئیس پیشین سازمان انتقال خون در پرونده ای که من وکیل شاکی بودم علیه پزشک نمونه برداری و موضوع تا کمیسیون 11 نفره رفت چرا که وجدان دادرس فهمیده بود خطایی در میان است و زجری که فرزند موکلینم کشید تا مرد، شیمی درمانی شد در حالی که نیاز نبود. آری؛ دکتر ابوالقاسمی عزیز که امیدوارم مسئولیت اقدام و نظر خویش هم در این پرونده و هم پرونده خونهای آلوده را بپذیرد عضو کمیسیون پزشکی قانونی بود بجای نقد ماهوی و علمی موضوع شروع کرد به تاخت و تاز علیه من و بیرون جلسه نیز به مدیرعامل کانون هموفیلی گفته بود فلانی شده است شمشیر علیه پزشکان. رفتار دکتر عزیز به گونه ای بود که موکلم که تا آن هنگام می پنداشت وکیلی خبره و متخصص در امور پزشکی را برگزیده و چند تن از همکاران نیز سفارش کرده بودند به دلیل پرونده ی خونهای آلوده نزد من بیاید از گزینش خویش پشیمان شود و بپندارد که شاید بی راه هم نیندیشیده باشد دشمنی با من سرنوشت پرونده اش را رقم زده، آری ما باختیم اما این مادر فرزند از دست داده همچنان نمی داند بیماری فرزندش به راستی چه بود؟! و من به عنوان حقوقدان کمی شرمنده و بیشتر مسئول خود را در ایراد وارد شده به نظام قضایی شریک و سهیم می دانم و نگرانم روزی برسد نومید از تخصصی شدن وکالت به بی تفاوتی تن دهم اما از آن سو می پندارم شاید نگارش آموخته ها و اندوخته ها دری بگشاید و جوانترها با کارمایه ی بیشتر و آموزه های بهتر پای در این راه نهاده مسئولیت اجتماعی وکیل دادگستری ، نهاد وکالت و کانون وکلا را به دید همگان آورند .
2- بی گمان قیم موکل با کارهای من در فضای مجازی آشنا بوده است وگرنه محال می نمود از شهر قزوین این همه راه بسپرد و رفت و آمد بسیار کند تا من وکیلش شوم. او می گفت وکیل دیگری اختیار کرده بود که به جای طرح شکایت و دادخواست در پی تهیه فیلم مستند بوده، یاد این شبهه افتادم که برخی از وکلا در بعهده گرفتن وکالت زندانیان و دیگر آسیب دیدگان به شرطی وارد موضوع می شوند که جنجال مطبوعاتی به دنبال بیاید. صدالبته که در برخی پرونده ها با رویکرد اجتماعی حضور و دخالت افکار عمومی لازم است اما نباید جاها را باهم اشتباه گرفت گفتگو در این باره را بگذاریم برای نوشته های دیگر . مادر موکلم از پیگیری پرونده ناامید بود و میگفت اگر فشار عمه های طفل و اداره سرپرستی نباشد که به انگیزه های دیگر چنین می کنندامیدی به دستگاه قضایی ندارد و شاید حق داشت .
3- زحمت دادخواست را حسین مشایخی کشید. نخست در مجتمع شهید بهشتی و شعبه 25 و ایراد به برآورد خواسته و حضور من برای صحبت با رئیس مجتمع که با گارد بسته وی به حضور پذیرفته نشدم و گفتگو با معاونین ارجاع که همچنان هوده نداشت یادم آمد همکاری تعریف کرده بودپرونده مطالبه 170 میلیارد تومان وجه ضمانتنامه بانکی که مالی-پولی بودن آن روشن تر از خورشید است از سوی یک شرکت بطرفیت موسسه مالی و اعتباری پیشکش مجتمع شهید بهشتی شده و به شعبه 19 رفته با برآورد 51 میلیون ریال . با خود اندیشیدم این چه عدالتی است که در یک مجتمع پرونده مالی- پولی آنچنان می شود و پرونده ما اینچنین. یکی از دادرسان خوب آن مجتمع به من گفته بود راجع به پرونده های تو بویژه آنها که بطرفیت دولت هستند حساسیت وجود دارد و نُقل و نَقل جلسه دادرسان است بویژه پرونده من و 9 نفر از همکارانم به طرفیت قوه قضائیه برای بازپسگیری هزینه مازاد و اضافه دریافت تمبر تمدید پروانه، متاسفانه نه کانون وکلا حمایت و دخالت کرد و نه هیچ وکیل به ظاهر مستقل دیگری. بازهم وکالت حرفه ای و تخصصی و باز هم خاطرات ناکام.
4- برای موکلم که 11 سال دارد هم کارکردنم به عنوان یک معلول جذاب است و هم تلاش اجتماعی در پرونده خونهای آلوده چیزی که کمتر برای جامعه حقوقی جالب بوده بنابراین تصمیم گرفتم در این پرونده که بیشتر جنبه اجتماعی دارد گفتگوهای خود با قیم وی را در محیط مجازی نیز برای شما بیاورم کار وکیل جستجوی عدالت در کوچه و بازار است . روزی احمد قویدل مدیرعامل آن هنگام کانون هموفیلی در جدالی قلمی برا سرزنش من گفته بود که وکیل کاری نکرده جز لباس حقوقی پوشاندن به خواسته های ما (خبرگذاری مهر، 30 اردیبهشت 85) دو روز بعد سعید دهقان در ستون خود در روزنامه اعتماد ملی بدان پاسخ حقوقی داد اما من همیشه اندیشیده ام قویدل چه دفاع جانانه ای کرد از نهاد وکالت، اصلی ترین کار ما وکلا جستجوی منطق عرفی در زندگی روزمره شهروندی است پیدا کردن آن چه ایشان عادلانه می دانند تهی کردن آن از احساسات زودگذر و بخشیدن قالب حقوقی بدان در این راه نقد و نقل گفتگو با موکلین درخور توجه و اهمیت است. بازهم برخود فرض می دانم از روحیه اجتماعی همکارم حسین مشایخی و علاقه شخصی وی به همکاری در اینگونه پرونده ها یاد کنم. می دانیم که چنین پرونده هایی نفع مادی و مالی که ندارد هیچ دشمنی دستگاهها را نیز به دنبال دارد وطبعی بلند می خواهد و شورای همراه با منطق و پختگی و فراتر از احساسات آنی که در او بسیار یافت می شود پس رواست بهبودیش را به دعا بنشینیم و بازگشت قلمی و قدمی او به جامعه حقوق را آرزو کنیم و بدان امیدوار باشیم.
اینک شرح پرونده
کوه - سرما - حادثه٬حادثه٬حادثه و...
از اقدامات جستوجو و علت مرگ استاد دانشگاه در ارتفاعات توچال!
ماجراي اين مرگ تلخ از جمعه 20 بهمن ماه تا 23 بهمن ماه در ارتفاعات توچال كليد خورد و استاد دانشگاه باوجود ارسال پيامك و درخواست كمك پس از 3 روز به كام مرگ فرو رفت. پس از چاپ گزارش «پيامكهاي اضطراري استاد دانشگاه تا لحظه مرگ در برف توچال» كه ماجراي سرنوشت شوم استاد دانشگاهي را پس از گرفتاري 3 شبانهروزي در برف و سرما نشان ميداد، برادرش «جليل ابراهيمي» نسبت به امدادرساني اعتراض كرد.
چه اعتراضي داريد؟!
در گزارش انتشار يافته بخشي از مطالب جا به جا نقل شده بود و امدادرساني را برجسته كرده بوديد. در صورتيكه واقعيت نداشت و نيروهاي امدادي اگر تلاش بيشتري ميكردند برادرم حتماً زنده ميماند.
به هر حال كوه بيرحم است و اين اتفاق گاهي ميافتد؟
هر ساله حدود 50 تن از جوانان و ورزشكاران كوهنورد تنها در ارتفاعات توچال كشته ميشوند!! ... و مسئولان تنها سعي در كاهش آمار تلفات آن دارند بدون آنكه چارهاي مسئولانه و كارآمد براي رفع خطرات و حوادث ورزش كوهنوردي بينديشند و خدمتي ارزشمند به همميهنان ارائه دهند.
چه كمبودهايي؟
من واقعاً از اينكه جوانان اينگونه پرپر ميشوند متأسفم. آيا جان چنين جوانان پر انرژي و اغلب محقق، ارزش استفاده از تكنولوژيهاي از رده جهاني خارج شده حفاظتي و ايمني مانند رديابي دقيق موقعيت جغرافيايي تلفن همراه براي جلوگيري از چنين حوادثي را ندارد. به نظر شما هزينه استفاده از اين ابزار براي كشور در ورزشهاي خطرناك بيش از هزينههاي صرف شده براي تربيت چنين جواناني است؟ استفاده از رديابهاي جغرافيايي تلفن همراه، نبود هليكوپتر امداد و نجات فعال كمبودهايي دارد كه نبودشان برادرم را به كشتن داد. البته در روز دوم گم شدن برادرم دكتر ر. ابراهيمي باران، با استفاده از پيگيريهاي مداوم تنها هليكوپتر امداد موجود در تهران از جا برخاست و بنابه گفته شاهدان به علت باد و كولاك در ساعات پاياني آن روز در محل خود فرود آمده است. حال آنكه سرماي اين ارتفاعات در آن هنگام به سرعت از º 20 – تا º 40- رسيده است. اين سرماي طولاني براي كوهنورد خسته و بيخواب كه شب و روز قبل را با سرما و برف و كولاك جنگيده است و خود را بدون سرپناه نگه داشته، قابل تحمل نبوده و وي را تسليم خود كرده است.
با توجه به گفتههاي مسئول امداد، استاد ابراهيمي روز سوم نيز زنده بوده است؟
ناراحتي ما نيز به همين دليل است. امدادگراني كه به طور متوالي با كوهنورد در حال تماس بودهاند با توجه به امكانات تكنولوژيكي چطور نتوانستند محل و موقعيت وي را تشخيص داده و برادرم را نجات دهند؟! هليكوپتر امداد در روز سوم، پس از پيگيري مجدد ما ساعت 10 صبح براي يافتن برادرم از پايگاه خارج شده و در منطقه، پروازي سريع و بدون دقت انجام داده است و در محل فرود خود به منطقه بام تهران از رساندن گروههاي امداد داوطلب به قله توچال با توجه به خرابي تلهكابين، اجتناب كرده و مسئول مربوطه، امدادگران و جستجوگران محلی را از هلیکوپتر به بهانه سوخـتگیری خارج میکند. در حالی که همه میدانند که هر هلیکوپتر در هنگام پرواز حداقل به مدت 3 ساعت سوخت لازم را به همراه دارد.
از شرایط برادرتان در آن روز پربرف اطلاعی داشتید؟
دمای هوا در آن کوهستان در روز آفتابی 20 درجه زیر صفر بوده و در شب صاف بهº 40- درجه رسیده است.
روز چهارم پیکر برادرم توسط دوستان کوهنوردش نزدیکی محلی پیدا شد که مشخصات تقریبی آن در روز دوم به امدادگران اعلام شده بود.همان محلی که در تماس تلفنی روز دوم ساعت 27/8 اعلام کرده بود در منطقه شکرآب هستم و خانههای روستایی را در دره به فاصله 500 متری خود میبینم. اما با این حال جستوجوی محلهایی که احتمال حضور وی وجود داشت یعنی آهار، شکرآب و ایگل در مرحله بعد صورت گرفته است اما هر بار امدادگران از ارتفاعات توچال برای پیدا کردن وی شروع به جستوجو میکردند. اما با این حال از امدادگران داوطلب که تلاش زیادی برای پیدا کردن برادرم کردند تشکر میکنم.
گفتههای گروههای امدادی:
گروههای امدادی که همه تلاش خود را برای پیدا کردن استاد کرده بودند متأسفانه با جسد وی روبهرو شدند. آنان نیز از کمبود امکاناتی که در اختیارشان بود گله داشتند. یکی از آنها که نمیخواست نامش فاش شود به خبرنگار شوک گفت:
نیروهای داوطلب تلاش زیادی برای نجات دکتر باران انجام دادند اما ما در حد امکانات خودمان برای نجات وی تلاش کردیم و متأسفانه با وجود همه تلاشها باز هم موفق به نجات این استاد نشدیم.
وی در ادامه گفت: در انبارهای جمعیت هلالاحمر وسایل و تجهیزات مناسبی برای عملیات نجات وجود دارد اما متأسفانه این تجهیزات در اختیار ما قرار نمیگیرد و بیشتر متعلق به نیروهای رسمی است. این در حالی است که بیراه نیست اگر بگوییم نیروهای داوطلب در حد نیروهای امدادی و حتی گاهی در بعضی موارد بیشتر از آنها تلاش میکنند.
این نیروی داوطلب که در عملیات نجات دکتر باران حضور داشت در مورد این ماجرا گفت: از زمان مطلع شدن از حادثه در قالب چند گروه به سمت کوه حرکت کردیم. در روز نخست خود دکتر مسیر را اشتباه گفت در حالیکه آن روز هم ما و هم خودش انرژی بیشتری داشتیم. این جوان 23 ساله در ادامه گفت: روز دوم وقتی دکتر باران محل خود را اعلام کرد باز به گمان اینکه وی نتوانسته است مسیر خود را درست تشخیص دهد نیروها، خودشان به تشخیص خود به پیدا کردن وی پرداختند اما مشکل اینجا بود که راههای زمینی جوابگو نبود و یک فروند هلیکوپتری که حضور داشت از سوار کردن نیروهای امدادی سر باز زد و به بهانه نداشتن سوخت از جا بلند نشد و حتی برخورد بدی با ما داشت.
وی در ادامه گفت: بعضی از نیروها حتی لباس مناسب کوه هم بر تن نداشتند و در حالیکه پاهایشان دچار یخزدگی شده بود باز هم به جستوجو میپرداختند و بسیار تلاش میکردند تا گمشده را زنده پیدا کنند اما متأسفانه به نتیجهای که میخواستند، نرسیدند.
وی پیدا کردن مقصر را در این حادثه بیفایده خواند و گفت: کوه بیرحم است! و دکتر باران هم نخستین قربانی کوه نبوده است و آخرین آن نیز نیست و در واقع این یک حادثه بوده است اما از قسمت دوم این ماجرا یعنی تلاش گروههای امدادی نیز نمیتوان غافل شد. آنها همه تلاش خود را کردند و با وجودی که امکانات کمی در اختیار نیروها قرار داده بودند اما تلاش شبانهروی آنها بینتیجه ماند و ما تنها توانستیم جسد دکتر را پیدا کنیم.
منبع: روزنامهی ایران
+ نوشته شده توسط دکتر فرید عباسی دزفولی در دوشنبه 21 فروردین1391 و ساعت 19:50 |
کوه - سرما - حادثه٬حادثه٬حادثه و...(2)
کوه - سرما - حادثه٬حادثه٬حادثه و...
پایان تلخ سه شبانه روز استاد مدیریت پروژه دانشگاه در ارتفاعات توچال، پیامکهای اضطراری تا لحظه مرگ
این استاد دانشگاه ۳ شبانهروز در محاصره برف با مرگ در جدال بود تا جسد یخزدهاش را پیدا کردند
استاد دانشگاه مدیریت و کنترل پروژه دانشگاه پیام نور قزوین که در هوای مهآلود کوهستان پربرف توچال راه گم کرده بود، طی سه شبانهروز اسارت در میان صخرهها با ارسال پیامکهایی برای نجات خود تقاضای کمک میکرد ولی ۲۵ امدادگر که در جستوجوی این استاد کوهنورد بودند نمیتوانستند او را پیدا کنند تا اینکه پس از چهار شبانهروز جستوجو وقتی به محل مورد نظر رسیدند، با جسد یخزدهاش روبهرو شدند.
نخستین پیامک این استاد سه روز پیش از پیدا شدن جنازهاش روی تلفن همراه یکی از آشنایانش ظاهر شده بود. مضمون پیامک این بود:
-من در میان صخرهها گیر افتادهام، همهجا را مه غلیظی پوشانده است و نمیتوانم موقعیتم را تشخیص بدهم.
به گزارش خبرنگار شوک، ساعت یک بعدازظهر روز جمعه بود که در پی این پیام تلفنی، مرکز جمعیت هلال احمر شمیرانات در جریان گم شدن ر. ابراهیمی، استاد دانشگاه که به تنهایی به کوه صعود کرده بود، قرار گرفت و ۳ گروه عملیاتی از کوهنوردان امدادگر برای یافتن این کوهنورد گمشده و نجات او به منطقه کوهستانی توچال اعزام شدند. در آن روز کوهستان را مه غلیظی پوشانده بود و امکان پرواز جستوجو برای هلیکوپترها وجود نداشت.
افشار مسئول امداد و نجات کوهستان که مسئولیت عملیات جستوجو را داشت میگوید: از دوستان ر. ابراهیمی شنیده بودم که این استاد کوهنورد برخلاف همیشه که بدون موبایل به کوه میرفت. این بار تلفن همراهش را با خود برده بود که توانست با آن پیام اضطراری برای نجات خود بفرستد.
بلافاصله با استاد گمشده تماس گرفتیم و از او خواستیم موقعیت دقیق خود ر ا به ما بگوید تا امدادگران به سراغش بروند.
در جواب پیامکی با کلمات مقطع از او بر صفحه موبایل ظاهر شد و با انگشتان یخزدهاش پیام داد:
-همهجا را مه گرفته… نمیتوانم اطرافم را ببینم… نمیتوانم موقعیتم را تشخیص بدهم. سرمای شبانه… اینجا کشنده است. کمکم کنید…
این استاد کوهنورد همه منطقه کوهستانی را به خوبی میشناخت و در پیامک بعدی گفت که احتمالاً در حوالی چشمه نرگس (منطقهای در نزدیکی توچال) است که در ارتفاع ۳۵۰۰ متری قرار گرفته است.
در آن روز و بعدازظهر جمعه مه بسیار غلیظی فضای کوهستان را فرا گرفته بود و هر لحظه احتمال سقوط بهمن وجود داشت. در دومین روز پیامک نگرانکنندهای از کوهنورد گمشده رسید:
-منتظر کمک هستم. سرمای هوا کشنده است. انگشتانم یخزدهاند یارای پیامرسانی را ندارم. هرچه زودتر نجاتم بدهید.
در ادامه جستوجوها مأموران شرکت مخابرات هم به کمک گروه نجات آمدند و با پیگیری امواج تلفن همراه استاد گمشده، منطقه حضور او را در حوالی فراخلا تشخیص دادند. با آنکه دامنه فراخلا بهمنگیر است و هرآن احتمال سقوط بهمن در آن منطقه وجود دارد، امدادگران با وجود چنین خطراتی به جستوجو در این منطقه پرداختند که این جستوجو تا نیمههای شب هم ادامه یافت.
در دومین روز همه نگران حال کوهنورد گمشده بودند و با بیصبری انتظار رسیدن پیامک او را داشتند.
عملیات جستوجو ادامه یافت اما نشانهای از کوهنورد گمشده به دست نیامد.
ر. ابراهیمی در پیامی تلفنی که هنگام غروب ارسال کرده بود خبر داد پس از آنکه به طرف قله توچال رفته در راه برگشت تصمیم گرفته به علت سرمای شدید و تاریکی هوای مهآلود، خودش را به پناهگاه امیری برساند که در کوهستان گم شده است.
افراد تیم عملیاتی به ۳ گروه تقسیم شدند. یک گروه به سوی چشمه نرگس راه افتادند، گروه دوم به طرف پناهگاه امیری صعود کردند و گروه سوم هم به دره اوسون اعزام شدند تا در میان مه و برف سنگین کوهستان به جستوجو ادامه بدهند. کوهنورد گمشده در پیام دیگری عنوان کرد که احتمالاً در حوالی دره اوسون گمشده اما در پیام بعدی گفت که در دره
فراخ لا است و امدادگران این محلها را جستوجو کردند اما اثری از ر. ابراهیمی نیافتند.
پیامکی که انتظارش را داشتند هنگام ظهر دریافت شد.
-من از دور یک روستا میبینم… با این پیام امدادگران تشخیص دادند که او باید به پشت قله توچال رفته باشد. چون تنها در پشت توچال چند روستا وجود دارد که دامنههای آنها همه بهمنگیر است.
جستوجوهای بینتیجه تا شب ادامه یافت و به خاطر برودت کمسابقه هوا همه امدادگران نگرانش بودند که بدون یافتن پناهگاهی احتمال دارد در سرمای شبانه یخ بزند. باید حتماً به پناهگاهی میرفت. تلفنی با این استاد کوهنورد تماس گرفتند و به او آموزش دادند که چگونه یک خانه برفی بسازد تا بتواند سرمای چند درجه زیر صفر کوهستان را تحمل کند و آن شب را با سرمای بیسابقهاش به صبح برساند.
همان شب پیامکی که از استاد گمشده رسید تا اندازهای امدادگران را به زنده ماندن او امیدوار کرد.
پیامک این بود:
-حالم خوب است… در پشت یک تپه برفی پناه گرفتهام…
آن شب برای امداگران و دوستان و آشنایان و خانواده کوهنورد گمشده با نگرانی و اضطراب گذشت.
صبح سومین روز، پیام تلفنیاش رسید:
-برف زیاد است. فکر میکنم آدرسها را اشتباهی گفتهام اینجا هیچ چیز قابل تشخیص نیست. سرما کشنده شده…
دستهایش بر اثر یخزدگی یارای اینکه پیام دیگری بفرستد نداشتند.
پس از آن دیگر پیامی نرسید و هرچه تلفن کردند جوابی نیامد.
گویی زمان مرگ فرا رسیده بود.
در چهارمین روز (دیروز) و در ادامه این سکوت تلفنی، اعضای گروه نجات جلسهای اضطراری تشکیل دادند و با توجه به نشانههایی که از آخرین پیامهای دریافتی استنباط کرده بودند حدس زدند که کوهنورد گمشده باید در محدوده «یال ایگل» مانده باشد. مسیرهای مختلفی برای رسیدن به آن نقطه وجود داشت و در این محدوده نسبت به سایر گردنههای توچال، درهها و صخرههای برفگیر کمتری هست.
قطع پیامهای تلفنی از طرف کوهنورد گمشده همه را در وحشت و اضطراب فرو برده بود و هرچه تماس میگرفتند جوابی دریافت نمیکردند و به این موضوع دلگرم شده بودند که حتماً باتری موبایلش تمام شده و نمیتوان با او ارتباطی برقرار کرد.
سه گروه از نیروهای امداد به این منطقه صعود کردند، در حالی که ۴ شبانهروز از نخستین پیام اضطراری استاد گمشده در کوهستان میگذشت، دیروز در چهارمین روز جستوجو گروههای امداد از افراد محلی نیز کمک گرفتند و صعود را آغاز کردند. یکی از گروههای امداد از پایین یال ایگل به جستوجو پرداختند و عصر دیروز هنگامیکه به صعود ادامه دادند ناگهان با پیکر بیجان استاد دانشگاه که کاملاً یخ زده بود روبهرو شدند.
امدادگران میدانستند که در حالت یخزدگی یک فرد نباید او را مرده دانست، چون ممکن است هنوز اندامهای داخلیاش مشغول فعالیت باشد، با این تصور عملیات پزشکی برای بهکار انداختن قلب انجام شد، ولی متأسفانه نتیجهای حاصل نشد و سرانجام پیکر بیجان و یخزده ر. ابراهیمی که مدت سه شبانهروز با مرگ جنگیده بود به پایین دره منتقل شد.
مرد شرایط سخت
استاد طالبیان دوست و همراه دکتر ر. ابراهیمی در گفتوگویی با خبرنگار ما گفت: ر. کوهنورد تازهکاری نبود. او حدود ۲۰ سال بود که آخر هر هفته گاهی با دوستانش و گاهی انفرادی به کوه میرفت.
او اغلب موارد بدون تلفن همراه برای کوهپیمایی میرفت، اما چندی پیش به وی توصیه کردم بهخاطر شرایط جوی حتماً با خود تلفن همراه ببرد.
صبح روز جمعه با من تماس گرفت و گفت قصد دارد به شیرپلا برود. او ابتدا به سمت شیرپلا میرود و از آنجا به ایستگاه ۵ تلهکابین به راه میافتد و به قله میرسد، اما به دلیل توفان و مه غلیظ مسیر را گم میکند و برای نجات خود به مسیر صعبالعبوری کشانده میشود که فرار از آنجا برایش غیرممکن بود.
دوست دکتر ر. ابراهیمی در ادامه میگوید: وقتی او با تلفن به من اطلاع داد که مسیر را گم کرده است، بلافاصله با هلال احمر تماس گرفتم و نیروهای آنها به مکانهایی که ر. آدرس میداد، اعزام شدند، اما چون در مسیر برف و کولاک انسان گاهی دچار سراب میشود، دکتر ر. نیز با همین مشکل مواجه شده بود و مسیرها را اشتباهی میگفت.
او مدام به من پیامک میداد و از حالش باخبرم میکرد. آنقدر قوی بود که طی این سه روز یک بار هم پیش نیامد که از اوضاع شکایت کند و از خود نگرانی نشان بدهد.
مرتب میگفت: «حالم خوب است و مشکلی ندارم» یک پیام دیگر به این مظنون فرستاد: «شرایطم خوب است از اینجا تکان نمیخورم تا نیروهای امدادی برسند.»
وی در ادامه گفت: من از همان نخست با گروههای امدادی همراه بودم و سعی میکردم نیروهای محلی را هم برای کمک دعوت کنم. آنها خیلی به ما کمک کردند، اما کاش نتیجهای غیر از این در بر داشت.
طالبیان در ادامه گفت: دکتر ر. ابراهیمی استاد دانشگاه و عضو هیأتعلمی دانشگاه پیام نور ، مدرس درسهای مدیریت پروژه و کنترل پروژه و نیز رئیس گروه مؤلفان مهندسی صنایع دانشگاه پیام نور قزوین بود که در این حادثه جان خود را از دست داد.
منبع :سایت اریانا
مرگ تلخ یک کوهنورد در ارتفاعات توچال
مديرعامل جمعيت هلالاحمر شميرانات از تلاش 25 امدادگر براي نجات جان كوهنوردی ناپدید شده در ارتفاعات توچال خبرداد و گفت: متاسفانه شب گذشته پيكر يخزده اين كوهنورد در ارتفاعات «ايگل» يافت شد. فريبا شاهمحمدي با بيان اينكه ساعت 13 روز جمعه 21 بهمنماه امدادگران اين جمعيت در جريان گمشدن كوهنوردي در ارتفاعات توچال قرار گرفتند، گفت: 3 تيم عملياتي شامل 12 امدادگر كوهستان براي يافتن اين كوهنورد به منطقه اعزام شدند. وي با بيان اينكه اين كوهنورد كه «ر.» نام دارد با ارسال پيامك و تماسهاي منقطع به امدادگران مكان احتمالي خود را اعلام كرد، گفت: اين كوهنورد در تماسهاي پي در پي در روز جمعه اعلام كرد در نزديكي دره «اُسون» است و در تماس بعدي عنوان كرد در دره بهمنگير «فراخلا» قرار دارد كه با حضور امدادگران مشخص شد اين كوهنورد در اين 2 مکان قرار ندارد. مديرعامل جمعيت هلالاحمر شميرانات با بيان اينكه اين كوهنورد در تماسهاي بعدي از استقرار در مكانهايي همچون قله توچال و چشمه نرگس خبرداد، گفت: با تاريكي هوا و با توجه به وضع جوي نامناسب امدادگران در تماسي تلفني آموزش ساخت اتاق برفي و زندگي در شرايط سخت و سرما را به اين كوهنورد ناپدید شده آموزش دادند كه با روشنشدن هوا اين كوهنورد در پيامكي عنوان كرد حال عمومياش مساعد است. شاهمحمدي با بيان اينكه در نزديكيهاي ظهر روز شنبه اين كوهنورد عنوان كرد احتمال ميدهد همه آدرسهاي بيان شده را اشتباه عنوان كرده است، گفت: امدادگران با بررسي پاسخهاي اين كوهنورد دريافتند اين مرد هيچكدام از علائم شهر تهران حتي برج ميلاد را مشاهده نميكند. مديرعامل جمعيت هلالاحمرشهرستان شميرانات با بيان اينكه اين كوهنورد در آخرين پيامك خود عنوان كرد تنها خانههاي روستايي را مشاهده ميكند، گفت: با توجه به مه غليظي كه در روز شنبه بر ارتفاعات توچال حاكم بود احتمال خطاي ديد اين كوهنورد وجود داشت و امدادگران از ظهر روز جمعه تا شنبه دو بار دامنهجنوبي توچال را جستوجو كردند اما اثري از اين كوهنورد ديده نشد. وي با بيان اينكه از روز شنبه اطلاعي از اين كوهنورد در دست نبود، گفت: بر اساس آخرين تماسها با اين كوهنورد وي دچار سرمازدگي شده بود. مديرعامل جمعيت هلالاحمر شهرستان شميرانات با بيان اينكه 25 امدادگر به صورت شبانهروزي عمليات جستوجو را برعهده داشتند، گفت: در اين چند روز 3 مرتبه از بالگرد براي جستوجوي این منطقه استفاده شد. شاهمحمدي با بيان اينكه حتي بهمنهاي ريخته شده در اين مناطق نيز به صورت كامل توسط امدادگران مورد بررسي قرار گرفت، گفت: با اين حال هيچ اثري از كوهنورد ناپدید شده يافت نشد. مديرعامل جمعيت هلالاحمرشهرستان شميرانات با بيان اينكه امدادگران احتمال ميدادند اين مرد به سمت روستاي «ايگل» و منطقه «شكرآب» حركت كرده باشد، گفت: براين اساس 17 امدادگر به سمت پشت قله توچال حركت كرده و با انتخاب 3 مسير به جستوجوي اين كوهنورد گمشده پرداختند اما با وجود جستوجوي تخصصي نتوانستند اثري از اين كوهنورد بيابند. به گفته شاهمحمدي تلاش امدادگران كوهستان براي يافتن ردي از اين كوهنورد ادامه داشت تا اينكه سرانجام ساعت 21 شب گذشته جسد يخ زده اين كوهنورد در نزديكي روستاي «ايگل» پيدا شد كه در عملياتي 4 ساعته به دامنه كوه منتقل و تحويل پلیس داده شد.
پشت پرده دردناك مرگ استاد دانشگاه در ارتفاعات توچال شنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۱
مرگ غمانگيز استاد دانشگاه در ارتفاعات برفي توچال در حالي صورت گرفت كه ميشد وي را نجات داد. ادعاهاي يكي از امدادگران داوطلب و گلايههاي برادر اين استاد نشان ميدهد اگر اقدامات نجات با تجهيزات كافي صورت گرفته بود اين دكتر زنده ميماند. ماجراي اين مرگ تلخ از جمعه 20 بهمن ماه تا 23 بهمن ماه در ارتفاعات توچال كليد خورد و استاد دانشگاه باوجود ارسال پيامك و درخواست كمك پس از 3 روز به كام مرگ فرو رفت. پس از چاپ گزارش «پيامكهاي اضطراري استاد دانشگاه تا لحظه مرگ در برف توچال» كه ماجراي سرنوشت شوم استاد دانشگاهي را پس از گرفتاري 3 شبانهروزي در برف و سرما نشان ميداد، برادرش «جليل ابراهيمي» نسبت به امدادرساني اعتراض كرد.
چه اعتراضي داريد؟
در گزارش انتشار يافته بخشي از مطالب جا به جا نقل شده بود و امدادرساني را برجسته كرده بوديد. در صورتيكه واقعيت نداشت و نيروهاي امدادي اگر تلاش بيشتري ميكردند برادرم حتماً زنده ميماند.
به هر حال كوه بيرحم است و اين اتفاق گاهي ميافتد؟
هر ساله حدود 50 تن از جوانان و ورزشكاران كوهنورد تنها در ارتفاعات توچال كشته ميشوند و مسئولان تنها سعي در كاهش آمار تلفات آن دارند بدون آنكه چارهاي مسئولانه و كارآمد براي رفع خطرات و حوادث ورزش كوهنوردي بينديشند و خدمتي ارزشمند به همميهنان ارائه دهند.
چه كمبودهايي؟
من واقعاً از اينكه جوانان اينگونه پرپر ميشوند متأسفم. آيا جان چنين جوانان پر انرژي و اغلب محقق، ارزش استفاده از تكنولوژيهاي از رده جهاني خارج شده حفاظتي و ايمني مانند رديابي دقيق موقعيت جغرافيايي تلفن همراه براي جلوگيري از چنين حوادثي را ندارد. به نظر شما هزينه استفاده از اين ابزار براي كشور در ورزشهاي خطرناك بيش از هزينههاي صرف شده براي تربيت چنين جواناني است؟ استفاده از رديابهاي جغرافيايي تلفن همراه، نبود هليكوپتر امداد و نجات فعال كمبودهايي دارد كه نبودشان برادرم را به كشتن داد. البته در روز دوم گم شدن برادرم دكتر ر. ابراهيمي باران، با استفاده از پيگيريهاي مداوم تنها هليكوپتر امداد موجود در تهران از جا برخاست و بنابه گفته شاهدان به علت باد و كولاك در ساعات پاياني آن روز در محل خود فرود آمده است. حال آنكه سرماي اين ارتفاعات در آن هنگام به سرعت از º 20 – تا º 40- رسيده است. اين سرماي طولاني براي كوهنورد خسته و بيخواب كه شب و روز قبل را با سرما و برف و كولاك جنگيده است و خود را بدون سرپناه نگه داشته، قابل تحمل نبوده و وي را تسليم خود كرده است.
با توجه به گفتههاي مسئول امداد، استاد ابراهيمي روز سوم نيز زنده بوده است؟
ناراحتي ما نيز به همين دليل است. امدادگراني كه به طور متوالي با كوهنورد در حال تماس بودهاند با توجه به امكانات تكنولوژيكي چطور نتوانستند محل و موقعيت وي را تشخيص داده و برادرم را نجات دهند، هليكوپتر امداد در روز سوم، پس از پيگيري مجدد ما ساعت 10 صبح براي يافتن برادرم از پايگاه خارج شده و در منطقه، پروازي سريع و بدون دقت انجام داده است و در محل فرود خود به منطقه بام تهران از رساندن گروههاي امداد داوطلب به قله توچال با توجه به خرابي تلهكابين، اجتناب كرده و مسئول مربوطه، امدادگران و جستجوگران محلی را از هلیکوپتر به بهانه سوخـتگیری خارج میکند. در حالی که همه میدانند که هر هلیکوپتر در هنگام پرواز حداقل به مدت 3 ساعت سوخت لازم را به همراه دارد.
از شرایط برادرتان در آن روز پربرف اطلاعی داشتید؟
دمای هوا در آن کوهستان در روز آفتابی 20 درجه زیر صفر بوده و در شب صاف
بهº 40- درجه رسیده است.
روز چهارم پیکر برادرم توسط دوستان کوهنوردش نزدیکی محلی پیدا شد که مشخصات تقریبی آن در روز دوم به امدادگران اعلام شده بود.همان محلی که در تماس تلفنی روز دوم ساعت 27/8 اعلام کرده بود در منطقه شکرآب هستم و خانههای روستایی را در دره به فاصله 500 متری خود میبینم. اما با این حال جستوجوی محلهایی که احتمال حضور وی وجود داشت یعنی آهار، شکرآب و ایگل در مرحله بعد صورت گرفته است اما هر بار امدادگران از ارتفاعات توچال برای پیدا کردن وی شروع به جستوجو میکردند. اما با این حال از امدادگران داوطلب که تلاش زیادی برای پیدا کردن برادرم کردند تشکر میکنم.
گفتههای گروههای امدادی
گروههای امدادی که همه تلاش خود را برای پیدا کردن استاد باران کرده بودند متأسفانه با جسد وی روبهرو شدند. آنان نیز از کمبود امکاناتی که در اختیارشان بود گله داشتند. یکی از آنها که نمیخواست نامش فاش شود به خبرنگار شوک گفت: نیروهای داوطلب تلاش زیادی برای نجات دکتر باران انجام دادند اما ما در حد امکانات خودمان برای نجات وی تلاش کردیم و متأسفانه با وجود همه تلاشها باز هم موفق به نجات این استاد نشدیم. وی در ادامه گفت: در انبارهای جمعیت هلالاحمر وسایل و تجهیزات مناسبی برای عملیات نجات وجود دارد اما متأسفانه این تجهیزات در اختیار ما قرار نمیگیرد و بیشتر متعلق به نیروهای رسمی است. این در حالی است که بیراه نیست اگر بگوییم نیروهای داوطلب در حد نیروهای امدادی و حتی گاهی در بعضی موارد بیشتر از آنها تلاش میکنند. این نیروی داوطلب که در عملیات نجات دکتر باران حضور داشت در مورد این ماجرا گفت: از زمان مطلع شدن از حادثه در قالب چند گروه به سمت کوه حرکت کردیم. در روز نخست خود دکتر مسیر را اشتباه گفت در حالیکه آن روز هم ما و هم خودش انرژی بیشتری داشتیم. این جوان 23 ساله در ادامه گفت: روز دوم وقتی دکتر باران محل خود را اعلام کرد باز به گمان اینکه وی نتوانسته است مسیر خود را درست تشخیص دهد نیروها، خودشان به تشخیص خود به پیدا کردن وی پرداختند اما مشکل اینجا بود که راههای زمینی جوابگو نبود و یک فروند هلیکوپتری که حضور داشت از سوار کردن نیروهای امدادی سر باز زد و به بهانه نداشتن سوخت از جا بلند نشد و حتی برخورد بدی با ما داشت. وی در ادامه گفت: بعضی از نیروها حتی لباس مناسب کوه هم بر تن نداشتند و در حالیکه پاهایشان دچار یخزدگی شده بود باز هم به جستوجو میپرداختند و بسیار تلاش میکردند تا گمشده را زنده پیدا کنند اما متأسفانه به نتیجهای که میخواستند، نرسیدند. وی پیدا کردن مقصر را در این حادثه بیفایده خواند و گفت: کوه بیرحم است و دکتر باران هم نخستین قربانی کوه نبوده است و آخرین آن نیز نیست و در واقع این یک حادثه بوده است اما از قسمت دوم این ماجرا یعنی تلاش گروههای امدادی نیز نمیتوان غافل شد. آنها همه تلاش خود را کردند و با وجودی که امکانات کمی در اختیار نیروها قرار داده بودند اما تلاش شبانهروی آنها بینتیجه ماند و ما تنها توانستیم جسد دکتر را پیدا کنیم.
منبع: روزنامه ایران
خواهان: ع. الف فرزند ر. 10 ساله با قیمومت ن.م
خوانده: 1-ستاد جمعیت هلال احمر استان تهران به نشانی تهران- تقاطع خیابان طالقانی واستاد نجات الهی شمالی (ویلا) – جنب هتل هویزه
2- جمعیت هلال احمر شهرستان شمیرانات به نشانی تهران- شمیرانات- خیابان دکتر لواسانی (فرمانیه) –خیابان شهید آقائی- روبروی فروشگاه شهروند
3- شرکت مخابرات استان تهران به نشانی خیابان شریعتی- نرسیده به پل سیدخندان
وکیل: 1-علی صابری فرزند مصطفی 40 ساله
2- حسن مشایخی فرزند حشمت اله 30 ساله هردو به نشانی تهران- خیابان کارگرشمالی- ابتدای تقاطع شهیدگمنام- پلاک 34- طبقه 3-واحد 13
خواسته: جبران ضرروزیان مادی ومعنوی وارده به میزان روز جبران به شرح دادخواست مقوم به 000/000/51 ریال بعلاوه کلیه خسارات ناشی از دادرسی از جمله هزینه دادرسی ،حق الوکاله وکیل و ...
دلایل ومنضمات:1-تصویر گواهی شده گواهی انحصار وراثت 2- تصویر گواهی شده قیم نامه 3- کسب نظر کارشناس رسمی دادگستری ناظر به احراز تقصیر خواندگان، میزان آن و میزان خسارات وارده 4- استماع اظهارات آقای مرتضی طالبیان 09123066891 وآقای سید ولی میراسماعیلی 09122848812 به عنوان مطلعین از حادثه 5- وکالتنامه همراه با تمبر مالیاتی قانونی
شرح دادخواست
سرپرست محترم مجتمع قضایی شهیدبهشتی تهران
1- در شامگاه یکی از واپسین روزهای بهمن ماه 1390 ، نه در دوردست ها بلکه در ارتفاعات چسبیده به پایتخت توچال که گاه حتی از جنوبی ترین نقاط شهر نیز می توان آن را به نظاره نشست ؛ در شرایطی که هیچ گونه موقعیت هشداری از سوی هیئت کوهنوردی استان تهران اعلام نشده بود ، دکتر ر. الف- استاد مدیریت وکنترل پروژه دانشگاه پیام نور قزوین – با 20 سال تجربه کوهنوردی و کوه بلدی وهمراه داشتن تجهیزات کامل، پس از 3 شبانه روز دست وپنجه نرم کردن با اژدهای مرگ ودر حالیکه شاید هنوز امیدوار به کمک امدادرسانان بوده است تنها جسد یخ بسته اش یافت می شود.
2- گسترش شهرنشینی وپیشرفت علم وصنعت گرچه باعث افزایش حوادث شده اما توانایی انسان در پیشگیری ومواجهه ی صحیح با حوادث را نیز افزایش داده است.
واقعه پیش گفته در حالی رخ داده است که حسب داشته ها ویافته ها می شد آن را قبل از وقوع علاج کرد وسرنوشتی جز این را رقم زد .
3- در این رخ داد آنچه مربوط به حادثه دیده ( مرحوم الف ) بوده است، آنکه ایشان به محض احساس خطر ناشی از مه آلودگی غلیظ، سرمای کشنده هوا وتشخیص ندادن موقعیت خود؛ بدون غرور بیجا، قهرمان بازی و انجام کارهای غیرمتعارف، بلافاصله از طریق پیامک درخواست کمک کرده است وتا حد امکان به این روش ادامه داده است واگر گاهی در اعلام موقعیت خود دچار اشتباه شده نیز طبیعی وقابل پیش بینی بوده است چراکه کسانی که در چنین موقعیتهایی گم می شوند معمولاً نمی دانند کجا هستند و هیپوترمیا (فرودمایی) در اولین گام ها قضاوت شخص حادثه دیده را مختل می کند.
دیگر آن که همین که مرحوم الف توانست 3 شبانه روز در آن شرایط نفس گیر وکشنده خود را زنده نگه دارد، خبر از مقاومت بدنی خوب واحیاناً مراعات اصول لازم در مصون ماندن از سرمازدگی در کوتاه مدت از سوی ایشان می دهد .
4- اما آنچه مربوط به امداد رسانان این حادثه بوده است هیچ گاه به درستی انجام نگرفته و از این رو سرانجام نیافته است.
1-4- اگر اقدامات نجات با تجهیزات کافی وبه نحو اصولی صورت گرفته بود مرحوم الف هم از این مهلکه زنده خارج شده بود.
2-4- درحالی که در انبارهای جمعیت هلال احمر وسائل وتجهیزات مناسبی برای عملیات نجات وجود دارد اما متاسفانه این تجهیزات در اختیار نیروهای داوطلب کمک رسانی قرار داده نشده است، این در حالیست که اگر بگوییم در این حادثه نیروهای داوطلب در حد نیروهای امدادی (رسمی) وحتی گاهی بیشتر از آنها تلاش کرده اند پر بیراه نگفته ایم.
3-4- در حالیکه هر هلی کوپتر به هنگام پرواز حداقل برای 3 ساعت پرواز باید سوخت لازم را به همراه داشته باشد ، در روز سوم حادثه، هلی کوپتر امداد در منطقه پروازی سریع وعاری از دقت را انجام داده ودر حالیکه به علت خرابی تله کابین امکان دسترسی به ارتفاعات برای امدادگران وجستجوگران محلی فراهم نبوده است، به بهانه سوخت گیری ایشان را از هلی کوپتر خارج کرده است .
4-4- در گزارش حادثه اشاره نشده است که هلی کوپتر چه زمانی به گشت زنی پرداخته؟ از چه فاصله ای با زمین؟ دقیقاً در کدام منطقه جغرافیایی؟ با چه تجهیزات ونیروهایی؟ وبا چه سطح از آموزش؟ و...؟ که این خود دلیلی بر فقدان این موارد در عملیات امداد ونجات وکوتاهی نابخشودنی سازمان امدادرسان می باشد.
5-4- عدم استفاده از سگ های تربیت شده که در موارد این چنینی ضریب موفقیت عملیات جستجو را به نحو چشمگیری افزایش می داد وجزء بدیهی ترین ابزار شروع عملیات می باشد.
6-4- ردیابی نکردن دقیق موقعیت تلفن همراه مرحوم الف علی رغم توسل به ماموران مخابرات که حاکی از عدم استفاده صحیح وموثر ایشان از تکنولوژیهای روز می باشد که از این جهت خوانده ردیف سوم را هم در این حادثه دارای مسئولیت مستقیم می دانیم .
7-4- بی برنامگی و ضعف در جستجو؛ که در غیراینصورت با توجه به تعداد امدادگران که حسب اعلام خانم فریبا شاه محمدی (مدیرعامل جمعیت هلال احمر شمیرانات) 25 نفر بوده اند، اگر مرحوم الف در کوههای آلپ هم گم شده بودند یقیناً به صورت زنده پیدا می شدند . در این خصوص باید گفت امداد گران هلال احمر فقط در راستای کف دره حرکت کردند وبنابراین دیدی به اطراف نداشته اند وتاسف آنجاست که از جای پای بجا مانده از یک امدادگر ویک محلی در روز دوم تا محل پیدا شدن جسد مرحوم الف کمتر از 200 متر فاصله بوده است واین ناشی از آن است که به سمت خط الراس با دوربین جستجو نشده است والا به راحتی محلی که حادثه دیده در شب اول بیواک کرده بود دیده شده و وی نجات داده می شد.
5- از آنجا که از یک سو به موجب بندهای 1 و2 ماده 3 اساسنامه جمعیت هلال احمر ، ارائه خدمات امدادی در هنگام بروز حوادث وسوانح طبیعی وارائه کمک های اولیه در حوادث غیرمترقبه به وسیله امدادگران از وظایف این جمعیت شمارش شده است واز سوی دیگر به موجب ماده 5 همان اساسنامه، کلیه وزارتخانه ها، سازمان ها وشرکت ها وموسسات دولتی بالاخص هواپیمایی وکشتیرانی وشرکت سهامی راه آهن جمهوری اسلامی ایران موظف شده اند خصوصاً به هنگام بروز حوادث ویا در زمان جنگ در اجرای وظایف جمعیت همکاری وتشریک مساعی لازم را بنمایند
تردیدی باقی نمی ماند که اولاً مسئولیت امدادرسانی صحیح وموثر در حادثه پیش آمده با جمعیت هلال احمر بوده است که همانطور که در بند 4 این دادخواست شرح آن آمده قصورات بل تقصیرات عدیده ای مانع این نحو امدادرسانی ونجات مرحوم الف شده است وثانیاً جمعیت هلال احمر در راستای انجام این وظیفه خود متمکن از یاری گیری از کلیه دستگاه های مذکور در ماده 5 اساسنامه خود بوده است که این امر نیز به درستی محقق نشده است .
لذا با تقدیم دادخواست حاضر وبا توجه به ادله منعکس در آن، مسئولیت از دست رفتن سرمایه ای از سرمایه های ارزشمند این مملکت را متوجه خواندگان محترم دانسته وبراین اساس صدور حکم به شرح خواسته را استدعا داریم.
باشد که سرنوشت محتوم این دادخواست ، صدور یگانه رای عادلانه ممکن باشد.
با سپاس بی حد
وکلای خواهان
علی صابری-حسین مشایخی
ابلاغ
شعبه 25 دادگاه عمومی حقوقی تهران
شماره پرونده: 9209980228500497
تاریخ تنظیم: 20/6/92
ابلاغ شوندگان: علی صابری و حسین مشایخی
مهلت رفع نقص: 10 روز از تاریخ ابلاغ
علت حضور:
اخطار شونده محترم
با توجه به اینکه دادخواست تقدیمی شما به جهات ذیل ناقص می باشد لذا مقرر می دارد ظرف 10 روز از تاریخ ابلاغ اخطاریه نسبت به رفع نقص آن اقدام نمایید.در غیر اینصورت برابر مقررات قانونی قرار رذ ذاذخواست شما صادر خواهد شد.
موارد نقص:
1-خواسته خواهان دارای ابهام بوده و معلوم نیست که منظور از مطالبه مادی و معنوی چیست لذا جهت رفع نقص و معلوم نمودن مبلغ صریح مبلغ خواسته اقدام نمائید.
30/6/1392
مدیرگرامی دفتر شعبه 25 دادگاههای حقوقی تهران
با سلام وسپاس
درباره پرونده 9209980228500497 موضوع دادخواست موکل ع. الف با قیمومیت مادرش خانم ن.م وبا وکالت علی صابری وحسین مشایخی به خواسته جبران خسارت مادی ومعنوی ناشی از تقصیر خواندگان که موجب مرگ پدر موکل ر. الف شده است پیرو اخطار دادگاه محترم مبنی بر رفع نقص ابلاغ شده به تاریخ 4 شنبه 27 شهریور 92 بدینوسیله ضمن حفظ حق حضور ومراجعه به دفتر دادگاه وتوضیح کتبی وشفاهی واینکه دیگر وکیل پرونده همکارم جناب آقای مشایخی نیز بی گمان مراجعه کرده وشفاهی وکتبی توضیح خواهند داد، به آگاهی می رسد :
1- چنانکه در دادخواست نوشتیم تقصیر خواندگان در اجرای وظایف قانونی موجب از بین رفتن ومرگ پدر موکل شده است واکنون موکل خواستار آن است که پس از روشن شدن تقصیر هر یک از خواندگان ومیزان آن بر حسب تقصیر ویا درجه تاثیر عمل ( هریک به تشخیص دادگاه) خواندگان به جبران خسارت محکوم شوند .
2- می دانیم که در مسئولیت مدنی خسارت مادی ومعنوی تقسیم می شود که هر دو مورد درخواست است خسارت معنوی به عقیده جمهور حقوقدانان اگر مهم تر از خسارت مادی نباشد اهمیت کمتری ندارد اما راهکار جبرانی آن همیشه پرداخت پول نیست مثلا شایدمحکومیت خواندگان به پوزش خواهی ودرج در روزنامه راهکار اجرایی دادگاه برای جبران این نوع خسارت باشد وبه فرض که دادگاه به این نتیجه برسد که پول پرداخت شود آن مقدار صرفاً جهت تشفّی خاطر بازمانده است وحالت نمادین دارد بنابراین در این بخش اصلاً ممکن است حکم به پرداخت پول نشود تا بخواهیم هنگام آغاز دادرسی از میزان آن سخن بگوییم .
3- در بخش خسارت وزیان مادی نیز موضوع مشمول بند 14 ماده 3 قانون وصول برخی از درآمدهای دولت ومصرف آن در موارد معین مصوب 28 /12/1373 مجلس شورای اسلامی است وعنوان خواسته نامعلوم بر آن صدق می کند اما از آنجا که نظام قضایی بویژه پس از انتقال امور مربوط به دادخواست به دفاتر خدمات الکترونیک حتما تقویم را الزامی می کند 000/000/51 ریال را بعنوان تقویم خواسته نوشته مکلف به پرداخت هزینه دادرسی آن خواهیم بود اگر دفتر محترم ودادگاه شمول بند 14 ماده 3 پیش گفته را نپذیرد وگرنه که 000/100 ریال تمبر بسنده است. امیدوارم با این توضیحات موضوع روشن تر شده باشد. بدیهی است پس از معلوم شدن میزان خواسته به دست کارشناس مابقی هزینه دادرسی پرداخت خواهد شد .
با سپاس فراوان
یکی از وکلای خواهان
علی صابری
1/7/1392
رئیس گرامی شعبه 25 دادگاههای حقوقی تهران
با سلام واحترام
درباره پرونده 9209980228500497 چنانکه در نوشته پیشین هنگام پاسخ به اخطار رفع نقص صادر شده از سوی دفتر محترم دادگاه نوشتم؛ موضوع مطالبه خسارت ناشی از فوت است اینکه وارث که صغیر است مدعی است وخود را محق می داند خسارت ناشی از تقصیر دستگاههای امدادی را درخواست ودریافت کند. جالب تر آنکه با پیگیری برادران متوفی ( عموهای موکل ) که شاید امور حاشیه ای ودیگر اختلافات ایشان با قیم طفل خانم ن.م (مادر) در آن بی تاثیر نباشد، اداره سرپرستی شهرستان قزوین مرتب ومکرر از قیم می پرسد که چرا پیگیر مطالبه خسارت نشده، قیم موکل نیز پیش از این وکیلی را برگزیده بود که بجای دادخواست حقوقی در فکر راهکار کیفری بوده وکاری شبیه تهیه فیلم مستند وانجام عمل مطبوعاتی که شاید رفتن به بیراهه باشد در چنین وضعیتی ودرحالیکه معلوم نیست دادگاه گرامی با پندار اعلام حقانیت موکل از چه راهکاری برای جبران خسارت وی هوده برخواهد داشت ( چیزی شبیه دیه یا ارش ) ومعادل مفاهیمی که بکارگرفته خواهد شد روشن نیست، تعیین رقم دقیق خواسته ناممکن است بویژه در بخش خسارت معنوی که ممکن است راهکار دادگاه جبران غیرمادی باشد. به هر رو ظرفیت قانونی بند 14 ماده 3 قانون وصول این امکان را می دهد که چنین خواسته ای را از جهت رقم وبها نامعلوم تلقی کرده وطبق آن بند یکصدهزار ریال هزینه دادرسی بپردازیم واگر این خواسته مصداق بند 14 ماده 3 نیست کدام خواسته مصداق آن است؟ به هر ترتیب موکل صغیر است وتوان پرداخت هزینه دادرسی ندارد قیمش نیز کارمند معمولی است از پدر مال چندانی بجا نمانده حال که بند 14 ماده 3 نیز امکان بکارگیری این راهکار را می دهد شایسته ورواست که دادخواست را با توجه به تعیین نوع خواسته از جهت میزان نیز تکمیل بدانیم تا روند رسیدگی آغاز شود . یادآور می شوم مسئولیت این نوشته با شخص نگارنده است ودیگر وکیل پرونده با قلم توانای علمی وحقوقی خویش نسبت به اخطار دفتر پاسخ خواهد گفت .
با سپاس فراوان
یکی از وکلای خواهان
علی صابری
ابلاغ
شعبه 25 دادگاه عمومی حقوقی تهران
شماره پرونده: 9209980228500497
تاریخ تنظیم: 30/7/92
ابلاغ شوندگان: علی صابری و حسین مشایخی
مهلت رفع نقص: 10 روز از تاریخ ابلاغ
علت حضور:
اخطار شونده محترم
با توجه به اینکه دادخواست تقدیمی شما به جهات ذیل ناقص می باشد لذا مقرر می دارد ظرف 10 روز از تاریخ ابلاغ اخطاریه نسبت به رفع نقص آن اقدام نمایید.در غیر اینصورت برابر مقررات قانونی قرار رذ ذاذخواست شما صادر خواهد شد.
موارد نقص:
1-هزینه دادرسی پرداخت نشده است.
جهت پرداخت هزینه دادرسی به مبلغ 000/554/21 ریال در مرحله بدوی اقدام نمایید.
ابلاغ
شعبه 109 دادگاه عمومی حقوقی تهران
شماره پرونده: 9209980010800639
تاریخ تنظیم: 19/8/92
ابلاغ شوندگان: علی صابری و حسین مشایخی
تاریخ حضور:12/12/1392 دوشنبه ساعت 9:30
علت حضور:
در خصوص دعوی موکل شما به طرفیت شرکت مخابرات استان تهران و ستاد جمعیت هلال احمر استان تهران و جمعیت هلال احمر شهرستان شمیرانات در وقت مقرر فوق جهت رسیدگی در این دادگاه حاضر شوید.
دادنامه
پرونده کلاسه 9209980228500497 شعبه 25 دادگاه عمومی حقوقی تهران دادنامه شماره 9209970228500858
خواهان: آقای ع. الف با وکالت آقای حسین مشایخی و آقای علی صابری
خواندگان:1- شرکت مخابرات استان تهران 2-جمعیت هلال احمر شهرستان شمیرانات 3-ستاد جمعیت هلال احمر استان تهران
خواسته ها:1- مطالبه خسارت 2- مطالبه دادرسی
قرار
نظر به اینکه اخطار رفع نقص در تاریخ 8/7/92 به خواهان ابلاغ و مشارالیه در ظرف مدت قانونی مبادرت به تکمیل پرونده نکرده لذا به استناد ماده 54 قانون آیین دادرسی مدنی قرار رد دادخواست خواهان را صادر و اعلام می نماید این قرار پس از ابلاغ به خواهان ظرف ده روز قابل شکایت در همین دادگاه است.
مدیر دفتر شعبه 25 دادگاه عمومی حقوقی تهران
پیامک ن.م قیم ع. الف 12/12/92
با سلام و احترام
پسر من میتوانست عید را به پدرش جشن بگیرد ولی کوتاهی عده ای، از دست دادن زمان در آن لحظات حیاتی 21 بهمن تا 24 بهمن پدر را از پسرم گرفت، چشم امید پسرم بعد از خدا و ائمه به شماست تا با دفاع جانانه شما وکیل توانا نگذارید فرزندان دیگری بخاطر فرصت سوزی دیگران بی پدر شوند.
موفق باشید
ابلاغ
شعبه 109 دادگاه عمومی حقوقی تهران
شماره ابلاغنامه :9210100010810459
شماره پرونده:9209980010800639
تاریخ تنظیم:12/12/92
تاریخ حضور:13/2/93 شنبه ساعت :13:00 محل حضور: تهران-میدان تجریش –خیابان فناخسرو-پ 73-مجتمع قضایی عدالت
علت حضور:
در خصوص دعوی موکل شما بطرفیت شرکت مخابرات استان تهران و ستاد جمعیت هلال احمر تهران و جمعیت هلال احمر شهرستان شمیرانات در وقت مقرر فوق جهت رسیدگی در این دادگاه حاضر شوید.
تاریخ:25/1/93
شماره:6588286/35
ریاست محترم شعبه 109 دادگاه عمومی حقوقی تهران
با سلام
احتراماً در خصوص پرونده شماره بایگانی 920650 آن دادگاه مبنی بر دعوی بلاجهت خواهان و قیم منصوب وی علیه این شرکت و دیگر خواندگان به خواسته مطالبه خسارات که موعد دادرسی به تاریخ 13/2/92 شاعت 12 محول گردیده و در راستای درخواست رد ادعا بشرح آتی مدافعات در شکل و ماهیت موضوع ایفاد میگردد.
اولاً از جهت شکلی ظاهراً از طرق بی ربط وکلای محترم خواهان سعی در مرتبط نمودن فوت مرحوم ر. الف به سیستم تلفن سیار و موبایل در اختیار متوفی را نموده اند که قطع نظر از منصرف بودن علل منتهی به فوت متوفی اصولاً بهره برداری و تمشیت از سیستم تلفن همراه در اختیار شرکتهای خارج از مجموعه شرکت مخابرات استان تهران منجمله شرکتهای موسوم به همراه اول یا ایرانسل و ... می باشد و این شرکت هیچگونه مدیریت و نظارت و فعالیت و ارتباط مستقیم با سیستم تلفنهای همراه ندارد و با وصف متفاوت بودن شخصیت حقوقی این شرکت با سازمانهای ذیربط علی القاعده ادعا فاقد توجه به شرکت مخابرات استان تهران است.
ثانیاً ماهیتاً نیز چون دلیل و مستندی که مشعر بر دخالت مستقیم و یا غیرمستقیم این شرکت در روند و حوادث منجر به فوت متوفی باشد ابراز نشده است و کاملاً نحوه استفاده از تلفن همراه و سعی در استفاده از آن و عدم توفیق مرحوم در رساندن پیام خود به مراجع ذیصلاح قطعاً دلایلی غیر از موفق نبودن مرحوم در استفاده از تلفن همراه خود داشته و نتیجتاً در این بخش نیز حادثه حزن آور مورد بحث هرگز در محدوده وظایف مخابراتی قابل توجیه و تبیین نمی باشد و بواسطه مبری بودن شرکت متبوع تقاضای صدور حکم بر بطلان دعوی را دارد.
ضمناً آقای سید محمد راس الحسینی کارشناس حقوقی این دفتر به نمایندگی جهت شرکت در جلسه رسیدگی و ثبت لایحه فوق الذکر معرفی می گردد.
با توفیق الهی
رمضانعلی مطهری نژاد
مدیر کل دفتر حقوقی مخابرات استان تهران
تاریخ:13/2/1393
شماره:552/18/21/93
ریاست محترم شعبه 109 دادگاه عمومی حقوقی تهران-مجتمع قضایی عدالت
سلام علیکم
احتراماً، بدینوسیله آقایان علی بهمنی، شاهین فتحی و خانم سعیده عاصمی پور به عنوان نمایندگان جمعیت هلال احمر استان تهران به حضور معرفی می گردند، خواهشمند است دستور اقدام صادر فرمائید.
غلامرضا گنج آبادی
مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان تهران
تاریخ 13/2/93
شماره :567/18/21/93
ریاست محترم شعبه 109 دادگاه عمومی حقوقی تهران- مجتمع قضائی عدالت
سلام علیکم
احتراماً، بازگشت به ابلاغنامه شماره 9210100010810458 در خصوص دعوی آقای ع. الف به استحضار می رساند:
به استناد ماده 3 اساسنامه (بند1) جمعیت هلال احمر که ارایه خدمات امدادی در هنگام بروز حوادث و سوانح طبیعی اعم از (زلزله، سیل و غیره چه در داخل و خارج از کشور) و همچنین ارایه کمکهای اولیه در حوادث غیر مترقبه به دست تلاشگران امداد و نجات که جزء وظایف جکعیت هلال احمر می باشد می نماید و اما طبق ماده 3 (بند 1) اساسنامه جمعیت عنوان حوادث و سوانح طبیعی قید شده است و ه غیر طبیعی، علیهذا هلال احمر به منظور دفاع از ارزشهای انسانی بدون در نظر گرفتن هرگونه تبعیضی اقدام به کمک رسانی و تشکیل تیمهای امداد و نجات در کوهستان می کند و همچنین تیمها در پنج پایگاه مستقر هستند و چه بسا در ایام تعطیل بصورت شبانه روزی آماده عملیات امدادی می باشند و حال ایرادهای وارد بر دعوی مطروحه:
1- آیا مرحوم الف با اطلاع قبلی و یا در جریان گذاشتن جمعیت هلال احمر و یا امدادگران واقع در منطقه شمیرانات اقدام به کوهنوردی نموده و یا خودسرانه و حسب میل شخصی همانند هر فردی بصورت عادی به کوهنوردی رفته است و این حادثه ناگوار رخ داده و موجب مرگ مرگ ایشان شده؟
2- وکیلی کهاقدام به دادن دادخواست کرده است از سمت و سوی چه افرادی وکالت داشته اند؟ چنانچه وکالت از طرف مرحوم بوده مطابق ( حقوق مدنی) وکالتنامه بعد از فوت باطل است مگر در قالب وصیت بصورت رسمی در دفاتر اسناد رسمی باشد.
3- چگونه آقای ع. الف که به رحمت الهی پیوسته می تواند در دادخواست خواهان باشد.
4- آدرس و مشخصاتی را که مرحوم می داند همگی بصورت اشتباه به امدادگران جمعیت هلال احمر گزارش می شوند که گزارش معاونت امداد و نجات از نحوه جستجوی امدادگران حکایت از قصور آنان در خصوص یافتن فرد مذکور نداشته و نهایت سعی و تلاش بالگردها در چندین مرحله از یک سو و از سوی دیگر تلاش امدادگران جمعیت هلال احمر با توجه به شرایط بد جوی و آدرس و پیامک های مرحوم که همگی بصورت اشتباه عنوان شده است و باعث سردرگمی نیروی امدادی و بالگردها را موجب شده است. جسد مرحوم در جایی یافت می شود که شامل هیچکدام از آدرسها و پیامکهای اشتباهی مرحوم نبوده است.
5- اگر در کنار مرحوم شاهدین و یا مطلعینی که در دادخواست قید شده است حضور داشته ان پس چرا خود این شاهدین ( آقای مرتضی طالبان و آقای سید میر اسماعیلی) جهت کمک و یا نجات جان مرحوم ع. الف اقدامی نکرده و یا حتی گزارشی را به امدادگران جمعیت هلال احمر واقع در منطقه شمیرانات را نداده اند؟
6- چرا در دادخواست عنوان نماینده حقوقی ذکر شده است و هیچ نامی از وراث مرحوم ذکر نشده است و فقط کپی وراثت را ضمیمه پرونده کرده اند؟
شهادت شهود نیز جای سوال دارد چرا که مستندات و ادله خود را ارائه نکرده اند و موضوع دارای ابهام می باشد و اهمال و کوتاهی و دادن آدرس اشتباه به امدادگران هلال احمر و ردیابی پلیس از طریق مخابرات همگی حاکی از آن است که اتهام وارده بر جمعیت هلال احمر و نیروهای امدادی و بالگردها مطرود است و قابل استماع نمی باشد لذا از ریاست محترم شعبه (109) دادگاه عدالت حکم شایسته را خواستاریم.
غلامرضا گنج آبادی
مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان تهران
ایمیل ن.م قیم ع. الف
بسمه تعالي
جناب آقای علی صابری
باسلام و احترام و تشکر از زحمات جنابعالي، فايلهاي ارسالي را خواندم. متاسفانه مثل هميشه به جاي اينکه اشکالي را که برما وارد می شود را پي گيري کنيم و درصدد رفع مشکل برآئيم مثل عادث هميشگي ما ايرانيها متوسل به توجيه شده اند. متاسفانه با خواندن نامه هلال احمر با خود گفتم اينان که در شرايط نرمال از درک يک دادخواست عاجز هستند و کاملا به جاده خاکي زده اند وبجاي بررسي موضوع بدنبال غلط املايي در متن دادخواست گشته اند و مرحوم و وارث و وکيل و … همه را قاطي کرده اند حال ديگر چه انتظاري در شرايط بحراني مي توان از اينها داشت.
بسيار طبيعي است که در آن ارتفاع و سرماي کشنده هر انساني دچار ضعف هوشياري بشود برفرض که ايشان آدرس را اشتباهي داده باشد که بسيار در آن شرايط امري طبيعي است اين وظيفه هلال احمر بوده است که با کمک مخابرات و يا هر ارگانی که می تواند در اين زمينه کمکی بکند رد ايشان را بگيرد يا از سگهاي زنده ياب استفاده کنند يا به مرحوم ياد بدهند که در آن شرايط چگونه حدود موقعيت خود را پيدا کند يا با وسيله اي زمانيکه هليکوپتر در حال گشت است کاري کند که شناسايي شود و و خيلي کارهاي ديگر که در اين مواقع بکار مي آيد. برفرض مرحوم باران در همان ساعات اوليه بيهوش مي شدند دراينصورت آيا بعلت بيهوشي ديگر هيچ وظيفه اي به عهده گروه امداد هلال احمر نبود.
در گزارشاتي که برايتان قبلا ارسال نموده ام عنوان شده است که لزوما همه آدرسها اشتباه نبوده و با توجه به مقاومت خوبی که ايشان در طی سه روز از خود نشان داده اند زمان برای پيدا کردن ايشان فراهم بوده که متاسفانه اين حادثه بيشتر بخاطر فرصت سوزی و عدم هماهنگي و بکار نبردن تمام ظرفيتهای لازم حاصل شده است تا آدرس اشتباهی.
لذا خواهشمندم با کسانيکه از ابتدا در جريان گمشدن مرحوم ابراهيمي باران قرارگرفته اند و دقيقا از همان ساعات اوليه گم شدن مرحوم با ايشان در ارتباط بوده و درجريان کم و کيف اقدامات مخابرات و هلال احمر و غيره بوده اند ارتباط برقرارنموده و ماوقع را ازايشان جويا شويد که قطعا مي توانند کمک شاياني به شما و روند پرونده نمايند. قبلا شماره ها را خدمتتان داده بودم ولي مجددا در اينجا ذکر مي شود.
آقاي سيد ولی مير اسماعيلي ( دوست مرحوم که اصولا به اتفاق ايشان به کوه مي رفتند)به شماره همراه : 8812-284-0912
آقاي مرتضي طالبيان ( دوست مرحوم)به شماره همراه: 6891-306-0912
آقاي جليل ابراهيمي باران (برادر مرحوم) به شماره همراه: 5361-338-0912
ضمن تشکر از زحمات شما از طرف خودم و پسرم ، اميدوارم به حول و قوه الهی با موفقيت و پيروزی قدمی ديگر در جهت رفع يکی ديگر از مشکلاتی که متاسفانه در جامعه اسلاميمان شاهدش هستيم برداريد.
ن.م
15/2/93
بسمه تعالی
20/2/93
رئیس محترم شعبه 109 دادگاه عمومی حقوقی تهران واقع در مجتمع قضایی عدالت
با سلام و احترام؛
عطف به پرونده با شماره بایگانی 920650 موضوع دعوای جبران ضرر و زیان مادی و معنوی وارده به موکل به میزان روز جبران به طرفیت 1- شرکت مخابرات استان تهران 2- ستاد جمعیت هلال احمر استان تهران و 3- جمعیت هلال احمر شهرستان شمیرانات ، با استمهال شفاهی در راستای پاسخ به لوایح خواندگان ردیف اول و دوم که در جلسه رسیدگی مورخ 3/اردیبهشت/93 ساعت 13 ارائه شد و نیز آنچه در جلسه یادشده گذشت مراتب آتی به استحضار می رسد:
در شکل:
1- معرفی نامه نماینده حقوقی خوانده ردیف اول ( شرکت مخابرات استان تهران) که ضمن لایحه دفاعیه ایشان می باشد به امضای مدیرکل دفتر حقوقی مخابرات استان تهران رسیده است و هیچ نوشته ی دیگری حاوی تفویض اختیار بالاترین مقام مخابرات استان تهران به مدیرکل حقوقی که حاکی از ذی سمت بودن نماینده حقوقی حاضر در جلسه از سوی ایشان باشد ارائه نشده است و بدین کیفیت سمت وی فاقد شرایط قانونی مندرج در ماده 32 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 بوده است.
2- در هیچ یک از معرفی نامه های نماینده های حقوقی خواندگان ردیف اول و دوم هیچ اشاره ای به اختیارات مندرج در ماده 35 قانون پیش گفته که نیاز به تصریح دارند نشده است . گرچه صدر این ماده لزوم درج اختیارات وکیل در وکالتنامه را متذکر شده است اما به قیاس اولویت یا لااقل مساوات ، معرفی نامه های نمایندگان حقوقی نیز باید از این الزام قانونی پیروی نمایند تا حدود و ثغور اختیارات ایشان هم که استثنائاً و با اجازه قانون در دادرسی حاضر می شوند مشخص باشد که متأسفانه در مورد هیچ یک از ایشان چنین نشده است.
3- در معرفی نامه ای که به امضای مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان تهران رسیده است سه نفر به عنوان نماینده حقوقی معرفی شده اند که حضرتعالی برای حضور در جلسه رسیدگی آنان را الزام به تعیین دونفر از سه نفر فرمودید.صرف نظر از آن که النهایه هر سه نفر اجازه دفاع یافتند، از نظر ما از آنجا که امکان پیش بینی شده برای نهادهای مذکور در ماده 32 قانون یاد شده استثنائی است باید به قدر متیقن آن که حضور تنها یک نماینده حقوقی است اکتفا می شد و نفر دوم تنها چنانچه وکیل دادگستری بودند امکان حضور در جلسه رسیدگی را پیدا می کردند.
4- از سوی خوانده ردیف سوم (جمعیت هلال احمر شهرستان شمیرانات ) شخصی که خود را هیمالیا نورد و حضور داشته در عملیات امداد و نجات مرحوم ر. الف معرفی نمودند بی آن که نماینده حقوقی این خوانده بوده و معرفی نامه ای ارائه نمایند در جلسه رسیدگی حضور یافتند و گفته های ایشان به عنوان مطلع استماع گردید. این امر ، آن هم در حالی که در اخطاریه وقت رسیدگی نیز به آن تصریح نشده بود می تواند برخلاف اصل تناظر و امکان تدارک مناسب دفاع اینجانبان باشد.
با وجود اشکالات عدیده ای که بیان شد از آنجا که ورود به ماهیت حقانیت موکل بیش از پیش به تاخیر نیفتد ( جلسه دادرسی یک نوبت به علت عدم تحویل اوراق دادخواست توسط خوانده ردیف اول - شرکت مخابرات استان تهران- تجدید شده بود) از طرح ایرادات شکلی معنونه پرهیز نمودیم، اما امعان نظر و ترتیب اثر نسبت به آنها را اکنون از رئیس محترم دادگاه خواستاریم؛ چه بعضی از ایرادات مذکور، خاصه آنچه در بند 2 در مورد عدم تصریح به اختیارات نمایندگان حقوقی در معرفی نامه ایشان گفتیم ، قابل چشم پوشی به نظر نمی رسد.
در ماهیت:
1- نماینده محترم خوانده ردیف اول-شرکت مخابرات استان تهران-در لایحه تقدیمی خویش بهره برداری از سیستم تلفن همراه را در اختیار شرکتهای خارج از مجموعه شرکت مخابرات استان تهران و از این رو با وصف متفاوت بودن شخصیت حقوقی این شرکت با سازمانهای ذیربط ادعا را فاقد توجه به این شرکت دانسته اند.
ما به عنوان وکلای دادگستری که مطالبه کننده حقوق موکل خویش بوده و چون او و قریب به اتفاق مردم از این تفاوت شخصیت حقوقی ناآگاهیم شرکت مخابرات استان تهران را به عنوان متولی اصلی امر خوانده خود قرار دادیم و موضوع را از دو حال خارج نمی دانیم؛ یا ارتباط و وابستگی شخصیت های حقوقی عنوان شده به گونه ای است که مسئولیت را همچنان متوجه همان شرکت مخابرات استان تهران می نماید یا غیر از این است که آن گاه بر اساس ماده 5 اساسنامه جمعیت هلال احمر که به موجب آن کلیه وزارتخانه ها، سازمان ها و شرکت ها و مؤسسات دولتی و ... موظف شده اند خصوصاً به هنگام بروز حوادث و یا در زمان جنگ در اجرای وظایف جمعیت همکاری و تشریک مساعی لازم را بنماید، سایر خواندگان (هلال احمر شمیرانات و استان تهران ) با تمکن استمداد از شرکت همراه اول، ایرانسل یا ... جهت پیگیری امواج تلفن همراه مرحوم ر. الف و عدم اقدام لازم و صحیح از این جهت نیز مسئول حادثه خواهند بود.
آنچه بدیهی است و در گزارش خبرنگار شوک مندرج در صفحات 3 و 4 و 7 پیوستهای این لایحه آمده و رنگی نیز شده است: " در دامه جست و جوها مأموران شرکت مخابرات هم به کمک گروه نجات آمدند و با پیگیری امواج تلفن همراه استاد گمشده، منطقه حضور او را در حوالی فراخ لا تشخیص دادند."
2- و اما در خصوص لایحه ارائه شده توسط نمایندگان خوانده ردیف دوم ( جمعیت هلال احمر استان تهران) فقط می گوییم ای کاش ایشان تنها یک بار دادخواست را آن هم با دقت حداقلی مطالعه کرده و لااقل یک مرتبه اقدام به تقدیم دادخواست از طریق دفاتر خدمات الکترونیک قضائی نموده بودند تا مرتکب چنین اشتباهات فاحشی در لایحه تقدیمی خود نمی شدند، جالب آن که ایشان با اطلاع از برخی اشتباهات خود قبل از تقدیم لایحه، باز هم به کیفیت فعلی و بدون اصلاح آن را به رئیس محترم دادگاه ارائه نمودند.
1-2- دوباره و چندباره خدمت این نمایندگان حقوقی عزیز بیان می داریم که آن که طی حادثه ای رقت بار دار فانی را وداع گفت مرحوم ر. الف بوده اند که یگانه فرزند ایشان به نام ع. الف با قیمومت مادرش خانم ن.م به اینجانبان اعطاء وکالت کرده اند. اما چه می شود که این توکیل صحیح و ساده سبب ساز فریاد نمودن اغلاط فاحش حقوقی توسط نمایندگان حقوقی نهادی چون جمعیت هلال احمر استان تهران در قالب این عبارات : «وکالتنامه بعد از فوت باطل است مگر در قالب وصیت بصورت رسمی در دفاتر اسناد رسمی باشد» می شود، لا اعلم.
2-2- در خصوص بند 5 لایحه خوانده ردیف دوم یادآوری این نکته ضروری است که مطلع لازم نیست در صحنه ی مورد اطلاع حضور داشته باشد و لزوماً تحمل سمعی، بصری یا ... واقعه را نماید، چه در این صورت وصف شاهد را می گیرد و اثری دیگر بر گفته های او مترتب می شود. ما نیز با ایشان همداستانیم که اگر مطلعین تعرفه شده توسط اینجانبان در دادخواست تقدیمی ( آقایان مرتضی طالبیان و سید ولی میر اسماعیلی)، شاهد عینی آن حادثه شوم می بودند یا جان مرحوم را نجات می دادند یا خدای ناکرده همراه وی جان به جان آفرین تسلیم می کردند و همه این اشتباهات در لایحه خوانده محترم از ندانستن تفاوت شاهد و مطلع ونیز ناآگاهی از درج شهود و مطلعین در ردیف یکدیگر توسط دفاتر خدمات الکترونیک قضایی می باشد.
3-2- باز همان ناآگاهی سبب شده است تا همان عزیزان در بند 6 لایحه خود، آگاه از این اشتباه دفاتر خدمات الکترونیک قضایی که قیم را با عنوان نماینده حقوقی در دادخواست درج می کنند نباشد . اما این که نام ع. الف را به عنوان تنها وارث قربانی حادثه ندیده اند و یا تصویر گواهی حصر وراثت را برای ذی نفعی و ذی سمتی وارث ایشان کافی نمی دانند را نمی دانیم به کدام دسته از ناآگاهی های ایشان مرتبط بدانیم .
3- درباره بند 1 لایحه تقدیمی نمایندگان حقوقی خوانده ردیف 1 که کوهنوردی مرحوم ر. الف ( و نه ع. الف) را نیازمند اطلاع قبلی و در جریان گذاشتن جمعیت هلال احمر و امدادگران دانسته اند، آنقدر این گفته تخطئه گر عقل و منطق و عرف و تحدیدکننده آزادیهای مسلم فردی است که در مورد بهره مندی از آن و سایر مباحات این چنینی تنها می توانیم بگوییم اجازه بی اجازه؛ که در عین حال این امر هیچ گاه مانع حق امدادگیری در صورت بروز سانحه از جمعیت و امدادگران آن نمی باشد.
4- نمایندگان جمعیت هلال احمر استان تهران این نهاد را طبق اساسنامه خویش در حوادث و سوانح طبیعی مکلف و ممسئول به امدادرسانی می دانند و رخداد منجر به مرگ مرحوم ر. الف را علیرغم آن که مه غلیظ و برودت شدید هوا از مصادیق بارز و برجسته ی طغیان طبیعت و ناشی از آن می باشند، تنها از آن جهت که ایشان با کوهنوردی خود در معرض این پدیده طبیعی قرارگرفته اند غیرطبیعی و از این رو خارج از حیطه مسئولیت و امدادرسانی جمعیت هلال احمر دانسته اند؛ با پذیرش این استدلال عجیب باید گفت آتش سوزی غیرعمدی نیز حادثه طبیعی نیست چرا که افراد موجود در محل مورد احتراق می توانستند در جای دیگری باشند و یا برای حضور در محل آتش سوزی هیچ گونه هماهنگی با هلال احمر و امدادگرانش نداشته اند، یا هنگامی که پروردگار باران رحمتش را به قدری نازل کند که با سایر شرایط موجب بروز سیل شود این نیز مشمول عنوان حادثه طبیعی نیست چرا که تک تک سیل دیدگان می توانستد در شهریا روستای دیگری باشند تا سیل نبیند و قس علیهذا در مورد سایر حوادث و سوانح طبیعی و ناشی از طبیعت .
این همه در حالی است که حتی در بسیاری از سوانح غیرطبیعی نیز امدادگران هلال احمر جهت امداد رسانی حاضر می شوند . برای مثال بسیار در رسانه ها دیده ایم و شنیده ایم که در پی ریزش ساختمان نوساز که قطعاً ناشی از تقصیر سازنده آن بوده است امدادگران هلال احمر به امدادرسانی پرداخته اند.
پس جای آن دارد که از خود بپرسیم برای عدم پذیرش مسئولیت جبران خسارت سرمایه ای ارزشمند ( هرچند جبران خسارت هیچ گاه پوشش کامل برای فقدان مرحوم الف نخواهد بود) فرافکنی تا به کجا؟؟؟؟
5- اما در مورد قصورات و تقصیرات منتسب به خواندگان ، ضمن درخواست اعمال هرگونه تحقیق یا اقدامی که برای کشف حقیقت لازم باشد از دادگاه محترم ( در اجرای ماده 199 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی) از جمله استماع اظهارات مطلعین تعرفه شده که قطعاً دانسته های بسیاری از کوهنوردی و اتفاقات منجر به فوت مرحوم الف دارند، بازخوانی دادخواست و 20 برگ اوراق تصدیق نشده پیوست که حاوی گزارش و مصاحبه های اشخاص و خبر گزاریهای موثق در خصوص چند وچون حادثه می باشد و تطبیق صحت اولی با دومی مورد استدعاست.
با سپاس بی حد
وکلای خواهان
علی صابری و حسین مشایخی
پیامک ن.م مادر ع:
با سلام و احترام، پسرم عید میگفت اگر مثل تو فیلما رد بابام رو از طریق موبایلش میگرفتن یا اگه وقت رو تلف نمی کردن حالا منم بابا داشتم . میگه اگه آقای صابری برنده بشه اونا حواسشونو بیشتر جمع میکنن و میفهمن که جون آدما اگه برای اونا اهمیتی نداره ولی برای بچه هاشون خیلی ارزش داره، باید بفهمن که این اتفاق یه وقتی ممکنه برای خودشون بیفته .امید پسرم بعد از خدا و ائمه به شماست.
موفق باشید
ن.م
دادنامه:
پرونده کلاسه 9209980010800639 شعبه 109 دادگاه عمومی حقوقی تهران دادنامه شماره 9309970010800139
خواهان :آقای ع. الف با وکالت آقایان علی صابری و حسین مشایخی
و خانم ن.م
خواندگان:1-ستاد جمعیت هلال احمر استان تهران 2- جمعیت هلال احمر شهرستان شمیرانات 3- شرکت مخابرات استان تهران
خواسته ها:1- مطالبه خسارت دادرسی 2- مطالبه خسارت
رای دادگاه
در خصوص دعوی خواهان خانم ن.م به قیمومیت از قرزند صغیر خود آقای ع. الف با وکالت آقایان علی صابری و حسین مشایخی به طرفیت خواندگان 1- شرکت مخابرات استان تهران 2-ستاد جمعیت هلال احمر استان تهران 2- جمعیت هلال احمر شهرستان شمیرانات به خواسته مطالبه خسارت بدین شرح که اجمالا وکلای خواهان اظهار داشته اند که در بهمن ماه سال 1390 مرحوم دکتر ر. الف که قصد صعود به ارتفاعات توچال را داشته در اثر شرایط آب و هوایی بد موقعیت خود را تشخیص نداده و در نهایت علیرغم ارسال پیامک و استمداد کمک پس از سه شبانه روز فوت نموده و حال آنکه اگر خواندگان به وظایف خود به درستی عمل می نمودند چنین حادثه ای رخ نمی داد فلذا تقاضای صدور حکم به شرح خواسته را نموده اند . خواندگان ردیف اول و دوم با حضور در جلسه رسیدگی و ضمن رد دعوی خواهان قصور و کوتاهی را متوجه خو ندانسته اند و از سوی دیگر جمعیت هلال احمر اظهار داشته اساسا وظیفه ذاتی ئ تعریف شده ای در این خصوص در اساسنامه جمعیت هلال احمر وجود ندارد. دادگاه نظر به محتویات پرونده از جمله دلایل پیوست دادخواست خواهان همچنین مفاد لوایح تقدیمی از سوی خواندگان صرفنظر از اینکه آیا امداد و نجات کوهنوردانی که در وضعیت مرحوم ر. الف گرفتار شده اند از وظایف جمعیت هلال احمر می باشد یا خیر به دلیل آنکه اساسا خواهان دلیلی که مثبت قصور و کوتاهی خواندگان و توجه دعوی به آنان باشد ارائه ننموده و آنچه از محتویات پرونده استنتاج می گردد تلاش و کوشش تیم امداد با امکانات موجود در طی سه شبانه روز در راستای نجات مرحوم ر. الف صورن گرفته لکن متاسفانه منجر به نجات مرحوم نگردیده است، بنابراین دادگاه دعوی خواهان را وارد ندانسته و مستند به ماده 197 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی حکم بر بی حقی خواهان صادر و اعلام می نماید. رای صادره حضوری و ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ قابل اعتراض در محاکم تجدیدنظر استان تهران می باشد.
راستان نیا
رئیس شعبه 109 دادگاه عمومی حقوقی تهران
سرپرست گرامی دادگاههای تجدیدنظر استان تهران
با سلام و احترام
درباره پرونده کلاسه 9209980010800639 موضوع دادخواست موکل ع. الف بطرفیت خواندگان بخواسته جبران زیان مادی و معنوی ناشی از از دست دادن پدرش به دلیل قصور و تقصیر ایشان مطروحه در شعبه 109 دادگاههای عمومی حقوقی تهران که منجر به دادنامه شماره 9309970010800139 مورخ 20/2/93 دال بر حکم به رد دعوی موکل شده و این دادنامه در تاریخ 3 خرداد 93 به اینجانبان وکلای خواهان نخستین و تجدیدنظرخواهان کنونی ابلاغ شده در مهلت مقرر قانونی و با ابطال تمبر مالیاتی مرحله تجدیدنظر بر اساس برآورد خواسته مردود در مرحله نخستین مراتب اعتراض و تجدیدنظرخواهی را اعلام و به شرح آینده رسیدگی دوباره و گسیختن دادنامه را خواستاریم .
1- پیش از هر چیز تذکار دو مطلب که رعایت صوابشان در حد خود تضمین گر رعایت اصول و اخلاق حرفه ای قضاوت می باشد لازم به نظر می رسد. مرورشان از ما و قضاوت با وجدان های بیدار قضایی.
اول آن که رئیس محترم شعبه 109 که رسیدگی به پرونده به ایشان محول شده بود هنگام برگزاری جلسه رسیدگی و آن گاه که نمایندگان حقوقی خواندگان جهت ثبت معرفی نامه های خود شعبه را به قصد دفتر آن ترک کردند، فرمودند دادخواست شما در شعبه من رد خواهد شد و در کوتاه زمان ممکن توضیح دادند که اینگونه دادخواست ها را چه کسی رأی داده که من رأی دهم و سرنوشت همیشگی شان چنین بوده و هست و لابد از منظر ایشان خواهد بود . گویی از نظرگاه ایشان که به نوبه ی خود می توانند پاسدار حق و ذی حق باشند عدالت از ازل تا ابد در تنگنای حصاری خواهد بود به نام نپذیرفتن مسئولیت مدنی نهادهای عمومی ، چنین است که در رأی خویش به جان حق گزاری به دلداری و همدردی با موکل ما پرداخته اند، باشد که جبران گر کلیه ی زیانهای مادی و معنوی و ... او باشد.
دیگر آن که برای تدارک پاسخ مکتوب نماینده خواندگان ضمن تهیه روگرفت از لوایح ایشان، در پایان جلسه رسیدگی استمهال شفاهی و قانونی یک هفته ای از رئیس دادگاه نمودیم که با موافقت ایشان همراه شد اما عجب واسف آن که در واپسین روز این فرصت یعنی بیستم اردیبهشت ماه ( جلسه رسیدگی به تاریخ سیزدهم اردیبهشت برگزار شده بود ) که لایحه ای مفصل با منضماتی روشنگر برای فراهم نمودن امکان تصمیم گیری عادلانه ارائه نمودیم از صدور رأی به بی حقی خواهان در همان روز آگاه شدیم و بیشتر پی به عزم راسخ قاضی محترم به تحقق آنچه در شروع برگزاری جلسه رسیدگی بیان داشتند بردیم.(شاید گمان رود طرح این مباحث ادعایی بیش نیست اما بر آن شاهدی آسمانی داریم که پلک نمی زند )
2- درباره جلسه رسیدگی 13 اردیبهشت 93 ایرادات شکلی بر حضور و چینش نمایندگان خواندگان وارد بود و این ایرادات در لایحه ثبت شده به تاریخ 20 /2/93 مفصلاً مطرح شد بر این اساس دفاع خواندگان در ماهیت به دلیل ایراد شکلی در خور شنیدن نبود متاسفانه به ظاهر نه تنها به این ایرادات توجهی نشده بلکه دادگاه نخستین به استناد و اتکاء دفاع بدون دلیل و صرفاً در حد ادعای یکی از خواندگان دعوی را مردود شناخته است .
3- دادگاه در راه اثبات نظر خویش خود را بی نیاز از ارائه دلیل می داند و می نویسد مورد از موارد وظایف سازمانی هلال احمر نیست. جدا از نادرست بودن این ادعا دست کم از نظر شکلی می بایست مستند برشمردن تکالیف و وظایف سازمان ذکر و با اتکاء به ماده و موادی که وظایف این سازمان را بیان کرده اعلام می شد مورد و حادثه موضوع دعوی از شمول آنها خارج است که البته چنین نیست متاسفانه دادگاه برخلاف تکلیف مندرج در ماده 3 قانون آئین دادرسی مدنی با کلی گویی از تصمیم در مورد خاص و جزئی گریخته است و معلوم نیست چگونه به این نتیجه رسیده که مورد مشمول تکالیف سازمان خوانده نیست .
4- پرسش اینجاست اگر مورد مشمول وظایف سازمان هلال احمر نیست چگونه این سازمان مدعی است تمام تلاش خود را در راه نجات شادروان الف انجام داده؛ نکند این سازمان مدعی انجام عمل از روی احسان است اگر چنین است آیا هلال احمر نسبت به همه گمشدگان در کوه احسان می کند ؟ اگر چنین است به چه مجوزی و کدام مستند قانونی و اگر چنین نیست این موضوع و مورث موکل چه خصوصیتی داشته که خوانده را وادار کرده اقداماتی را صورت دهد. جز این نیست که سازمان هلال احمر استان و اداره هلال احمر شمیران وظیفه و تکلیف قانونی خود می دانسته و برخود فرض می دیده اند که در خصوص مورداقدامات نجات و امداد را صورت دهند و آغاز به فعالیت نیز کرده اند اما آنچه مورد بحث است قصور و تقصیر ایشان در انجام تکالیف و وظایف قانونی و عرفی خویش است چیزی که می بایست یا به کارشناسی ارجاع می شد یا با شنیدن اظهارات مطلعین و کسانی که در جریان لحظه به لحظه حادثه بوده اند بدان دست یافت و به سادگی و آسانی از آن درنگذشت .
5- در لایحه 20/2/93 در ماهیت به تفصیل توضیح دادیم که این مورد جزء تکالیف سازمانی خواندگان است و برای اثبات ادعای خویش افزون بر مراحل قانونی و آوردن موادی از اساسنامه تاسیس سازمان هلال احمر که در دادخواست نیز ذکر کرده بودیم امور موضوعی را نیز شاهد مثال آوردیم نیز به اظهار و اطلاع کسانی که در آن سه روز با شادروان در ارتباط بوده اند استناد کرده شنیدن اظهارات ایشان را خواستار شدیم دریغ که دادگاه در جلسه دادرسی اظهار نماینده سوم خوانده را خلاف قانون شنید اما به درخواست ما توجهی نکرد نیز مباحث مطرح شده در تارنماها و سایت ها را پیرامون این حادثه آوردیم گفته های افراد بی طرفی که در امداد و نجات بی طرفانه دخالت می کنند و کمک و اظهاراتشان دست کم به عنوان قرینه دال بر تقصیر خواندگان است . به عنوان نمونه و فشرده آن اظهارات توجه دادگاه عالی را به کم کاری هلکوپتر پروازی جلب کرده و متذکر می شویم در آن ایام خاص شاید هلکوپترهای سازمان خواندگان به امور دیگری مشغول بوده اند که از وظایف قانونی خویش سر باز زدند.
6- درباره این حادثه و شبهه طبیعی یا عدم طبیعی تلقی شدن آن و تلاش خوانده برای آنکه با ارادی جلوه دادن کوهپیمایی آن را از وظایف امدادی و نجاتی خویش خارج کند باید گفت تفکیک ارادی و غیرارادی بودن عمل و تاثیر دادن آن در وظیفه و تکلیف خوانده خنده آور است .هیچ مستند قانونی در این رابطه وجود ندارد به فرض اگر در منزلی آتش سوزی عمدی رخ دهد یا در برخورد دو اتومبیل یکی عمد یا تقصیر سنگینی داشته باشد سازمان هلال احمر از اعزام نیرو برای امداد خودداری می کندیا اگر نیرو فرستاد سرسری و با اهمال انجام وظیفه کرده و بعد ادعا می کنند که حادثه ارادی بوده و از مسئولیت و قصور و تقصیر احتمالی خویش بری هستند؟این چگونه استدلالی است و با کدام منطق قابل توجیه است؟ درپایان ضمن جلب توجه دادگاه محترم به لایحه 20/2/93 رسیدگی و گسیختن دادنامه را خواستاریم.
با سپاس فراوان
وکلای تجدیدنظرخواه
علی صابری و حسین مشایخی